صیانت از شآن ونقش معلم
شرحی بر حدیث ولایت حمیدرضا ترقی
ما باید از شأن معلّم و نقش معلّم صیانت کنیم. چه کسی صیانت بکند؟ در درجهی اوّل خود معلّمین؛ یعنی معلّم توجّه کند و بداند که آیندهی کشور متأثّر از همّت او و حکمت او است؛ بداند که کاری که او دارد الان سر کلاس انجام میدهد -مخاطبش هر که میخواهد باشد؛ از کودک خردسال تا یک جوان هفده هجده ساله- در واقع دارد آیندهی کشور را میسازد؛ امام خامنه ای 11/6/99
منزلت اجتماعی معلمان در دنیا
همگان می دانیم که یکی از ارکان اساسی رشد و توسعه اقتصادی کشورها آموزش و پرورش (تعلیم و تربیت) است و تمامی صاحبنظران عقیده دارند که اگر در پیاده کردن سیستم صحیح آموزش و پرورش موفق باشند بر بسیاری از مشکلات و معضلات فائق آمده و جامعه خود را به سوی پیشرفت و ترقی در بسیاری از زمینه ها سوق خواهند داد و این موضوع بر جامعه اسلامیمان نیز صادق است.
طبق یافته ها و نتایج نظرسنجی معلمان از نظر منزلت و پایگاه اجتماعی، بیشترین شباهت را با پزشکان در چین، پرستاران در فرانسه، پرتغال و ترکیه، کتابداران در ایالات متحده امریکا و برزیل و مدیران شهرداری در ژاپن دارند.
کشورهایی که در آن معلمان منزلت و پایگاه بالایی دارند عبارتند از؛ چین، یونان، ترکیه و کره جنوبی و در مقابل کشورهایی که در آن معلمان از منزلت اجتماعی پایینی برخوردارند عبارتند از: برزیل، جمهوری چک و ایتالیا. همچنین فنلاند از جمله کشورهایی است که نظام آموزشی مطلوبی در میان سایر کشورها دارد.
تعریف منزلت اجتماعی
پایگاه قائل شده برای یک فرد در جامعه را منزلت اجتماعی گویند.
تشخیص ذهنیت یک جامعه در مورد یک شغل را می توان در رفتارها و برخوردهای اجتماعی آنان مشاهده نمود و یا میزان استقبال افراد یک جامعه از یک شغل، برای اشتغال خود یا فرزندانشان و اولویت انتخاب شغلی شان مورد بررسی قرار داد و به میزانی از منزلت اجتماعی آن شغل پی برد.
منزلت اجتماعی معلمان در ایران
با بررسی های صورت گرفته در جامعه کنونی ایران مشخص شده روند کاهشی قابل توجهی در جایگاه و منزلت معلمان اتفاق افتاده است. معمولامنزلت و احترام اجتماعی تحت تاثیر دو عامل دارایی و ارزیابی های ذهنی افراد یک جامعه تعیین می شود. لذا پرداختن به مقوله منزلت علم، تدریس و معلم بدون توجه به جایگاه این مقوله در جوامع قدیم و جدید ممکن نخواهد بود. جامعه ایران، جامعه یی در حال گذار از وضعیت سنتی است که به تبع آن ارزش ها و باورها نیز در حال تغییر و دگرگونی اند. همچنین حاکم بودن ارزش هایی چون قناعت باعث می شد افرادی که با عشق به دانایی تدریس می کردند نسبت به کسانی که درآمد در نظرشان مهم تر بود، جایگاهی رفیع تر نزد جامعه داشته باشند. این فرآیند عامل خوشبختی و منزلت بالای معلم بود زیرا ارزش های جامعه جایگاه معلم را در جامعه تضمین می کرد. اما با ورود به دوران جدید، خوشبختی با مفهومی که در عصر سنت مطرح بود، تفاوت پیدا کرد.
با توجه به دوران گذار ی که گاه همراه با تغییر پاره یی ارزش ها و هنجارهای سنتی درکشور ما طی شده است، سست شدن پایگاه معلمان را هم می توان یکی از پیامدهای این گذار تلقی کرد.
تاکنون وقتی سخن از احیای منزلت معلمان در جامعه پیش می آمد تنها به ابعاد رفاهی ادارای و آموزشی این بحث اشاره و بر روی آن تمرکز می شد ، اما آنچه که امروز کمتر در کلاس های درس کمتر به آن توجه می شود تکریم رابطه اجتماعی استاد و شاگرد و ضرورت توجه به ارزش های معلم توسط متعلمان است.
عده ای از صاحبنظران علت پایین بودن مقام معلمی در ایران را دلایل زیر می دانند:
1-پایین بودن در آمد معلم
2-پایین بودن مقام و اعتبار اجتماعی آنان
3-سنگینی کار و حرفه معلمی
4-جاذبه و کشش بیشترشغلهای پولسازدرجامعه
5-بی توجهی به اهمیت شغل معلمی و نقش آن درتامین نیروی انسانی دیگرمشاغل
6-رفتار های بعضی معلمان فاقد صلاحیت درجامعه
به نظر میرسد عده ای نا خواسته وعده ای برای خدشه دار شدن بیشتر شان معلمی دو مبحث درآمد وشان معلم را به هم گره می زنند آنچه باید مورد توجه قرار بگیرد و نیت اصلی معلمان است این است که شان ومنزلت معلمی به هیچ عنوان با ملاک مادی مورد سنجش واقع نمی شود. چرا که اگر مقیاس ارزیابی شان ومنزلت اجتماعی مادیات باشد اولا با افزایش ۱۰۰درصدی هم در این نوع ارزیابی رتبه معلمان تغییر نخواهد کرد ثانیا این نوع نگرش دور از شأن معلمی است. آن زمانی که معلمان کلامشان نافذ بود وحضورشان روشنی بخش محافل بود ومیزان تاثیر گذاریشان در مسایل اجتماعی بیش از هر قشر دیگری بود وضع معیشتی آنها با حال تفاوت چندانی نداشت و مثل سایر اقشار مردم بود وشاید کمی پایین تر ولی آن ابهت وشان بالا هرگز اجازه نمی داد در این خصوص صحبتی عنوان شود.
لذا این سیر نزولی را نباید با فرافکنی به دغدغه معیشتی تنها مربوط دانست چرا که این همان نگاه سخیفانه به این شان و جایگاه است لبته وضعیت معیشتی ونحوه مطالبه آن می تواند یک گام به سوی ارتقا وشان معلمی باشد.
شان و منزلت معلمان از نظرعلمای تربیت
شغل و جایگاه معلم ازنظر مکاتب گوناگون و علمای تربیت همواره مورد عنایت و التفات قرار گرفته است که بعضا اشاره به آن خالی از لطف نخواهد بود.
التفات به نقش معلم موجبات ارتقاء و تعالی ذهنیت جامعه را پیرامون وی پدید می آورد و بر عزت آنان نیز می افزاید.
افلاطون می گويد:
« اي گروه معلمين، وصايا و سفارش هاي مرا درك كنيد. براي شاگردان، هم چون آئينه اي روشن باشيد و آن ها را از هر گونه زشتي و تمايلات نكوهيده و اشتباهات بازداريد ».
این دیدگاه ، معلم را شخصی می داند که رفعت او در هر مکان و هر مجلس امریست هویدا و پاس داشتنی
فروبل مي گويد:
« رشد و تكامل كودك در هر مرحله بستگي دارد به رشد و تكامل مرحله ي پيش و وظيفه ی معلم آن است كه در هر مرحله لوازم و وسايل رشد و تكامل او را فراهم سازد ».
كمونیوس عقيده دارد:
« معلم فردي است كه افراد را براي زندگي آماده مي كند و هدف او اين است كه فرد داراي دانش، اخلاق و دين باشد ».
راجرز از صاحب نظران مشاوره مي گويد:
«براي اين كه معلم بتواند در كمك و راهنمايي به شاگردان خود مؤثر و موفق باشد، بايد افراد را به عنوان يك انسان قبول داشته باشد و براي آنان ارزش قائل شود و آن ها را درك كند و در هنگام مشكلات با آن ها همدلي كند» .
جايگاه معلم از ديدگاه بعضي از علماي تعليم و تربيت مسلمان
ابن سينا معتقد است: « زماني كه كودك شش ساله شد، پدرش بايد او را به مكتب فرستد و تا چهارده سالگي به تحصيل گمارد. آموزگار او بايد با دين و درستكار و خردمند و منصف و پاكيزه و موقر باشد. راه معاشرت را بداند، به روش تعليم و تربيت اطفال و تهذيب اخلاق آن ها آشنا باشد. معلم بايد به هنگام آموختن، روحيه ي معتدل داشته باشد و... »
امام محمد غزالي تأكيد مي كند كه :
« شاگرد بايد استاد را عزيزتر از پدر بداند، زيرا پدر سبب زندگاني فاني است و استاد سبب زندگاني باقي » .
خواجه نصيرالدين طوسي معتقد است:
« معلم بايد عاقل و ديندار و شيرين سخن و نظيف و واقف بر تربيت اطفال و با وقار و با هيبت و با مروت باشد».
منزلت معلمی در اسلام
از بهترین امتیازات جامعه بشری هنر معلمی است. معلم با تعلیم و نشرِ علم، انسانها را به سوی کمال و پیشرفت سوق می دهد و عشق و ایمان را بر لوح جان و ضمیر پاک انسانها ثبت می کند و ندای فطرت را در فضای عالم طنین انداز می گرداند. در حقیقت تمام ترقیات و کمالات انسانها مدیون معلم است. اساسا تعلیم و تعلم از نعمتهای خداوند متعال است که اول برای انبیاء و اولیا و سپس به دیگران ارزانی داشته است.به این جهت، معلم بودن از ویژگیهای انبیاست. خداوند متعال می فرماید: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الاْءُمِّیِّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ ءَایَـتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَـبَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَـلٍ مُّبِینٍ »؛ «او کسی است که در میان جمعیّت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می خواند و آنها را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد و مسلما پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.»
بزرگ ترین معلم جهان بشریت حضرت رسول خاتم صلی الله علیه و آله به این ویژگی خود افتخار می کرد. آن بزرگوار زمانی که با دو گروه در مسجد مواجه شد که گروه اول عبادت می کردند و گروه دوم به آموزش علم مشغول بودند، گروه دوم را که در محضر استادی علم می آموختند، افضل دانست و فرمود: «اِنَّمَا بُعِثْتُ مَعَلِّما همانا که من به عنوان معلم مبعوث شده ام.»
آن حضرت چنان برای معلمان و مقام ارجمند آنان ارزش قائل بود که در دعاهایش می فرمود: «اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُعَلِّمِینَ وَاَطِلْ اَعْمارَهُمْ وَبارِکْ لَهُمْ فی کَسْبِهِمْ؛ خداوندا! معلمان را بیامرز و عمر طولانی به آنان عطا فرما و کسب و کارشان را مبارک گردان!»
آری، معلمی از خصوصیات انبیا و از صفات محبوب آنان می باشد. در مقام پاسداشت از تلاشهای معلمان سخنی بالاتر و زیباتر از کلام مولای متقیان، حضرت علی علیه السلام نمی توان یافت که فرمود: «مَنْ عَلَّمَنی حَرْفا فَقَدْ صَیَّرَنی عَبْدا؛ کسی که به من یک حرف بیاموزد، مرا بنده خود کرده است.» البته این شرافت و فضیلت برای معلم، زمانی ارزشمند است که بتواند این موهبت الهی را در وجود خود محقق سازد و با تمام وجود در جهت کمال جامعه به آموزش بپردازد.
امام حسین علیه السلام در این زمینه به مردی که در محضرش بود، چنین فرمود: «کدام یک از دو کار را بیشتر دوست داری: مرد ستمگری می خواهد فرد ناتوانی را به قتل برساند و تو او را یاری می کنی و از دست ظالم نجات می دهی و یا اینکه فرد دگراندیشی که اعتقادات فاسد دارد و می خواهد یکی از شیعیان ما را که توانایی دفاع فکری و عقیدتی از باورهای خود ندارد، گمراه کند و تو دری از علم و معرفت به روی او می گشایی و آن مستضعف فکری را یاری می کنی و در مقابل هجوم فرهنگی و عقیدتی تجهیزش می نمایی و او با دلایل محکم و منطقی بر دشمن عقیدتی خود پیروز می شود؟»
آن گاه در ادامه فرمود: «این ناتوان فکری را یاری کردن افضل است؛ چرا که خداوند متعال فرموده: «وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَآ أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا»؛ «هر کس فردی را زنده کند، مثل این است که تمام مردم را زنده کرده است.» یعنی اینکه از کفر به سوی ایمان راهنمایی و ارشادش نماید.»حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام احترام معلم را بر هر قشری از جامعه لازم می دانست و به مسلمانان سفارش می کرد که به پاس خدمات این گروه ارزشمند در هر مقامی که باشند، آنان را همانند پدر خود گرامی بدارند و در این زمینه فرمود: «قُمْ عَنْ مَجْلِسِکَ لاَِبیکَ وَمُعَلِّمِکَ وَلَوْ کُنْتَ اَمیرا؛ به پاس گرامی داشت پدر و معلم خود به پا خیز! گرچه پادشاه باشی.»
مقام معظم رهبری امام خامنه ای
معلّمین؛ افسران سپاه پیشرفت کشور
در نظام آموزش و پرورش، هیچ عنصری به قدر معلّم تأثیر ندارد؛ معلّم تعیینکننده است. در واقع در این لشکر عظیم فرهنگی که شما هستید، مجموعهی آموزش و پرورش، این چندین میلیون، افسرانی که عدّهها را و مجموعهها را اداره میکنند همین معلّمینند که هر معلّمی یک کار خاصّی بر عهدهاش است و کاری را دارد انجام میدهد و در واقع یک جمعی را دارد پیش میبرد. در حقیقت معلّمین، افسران سپاه پیشرفت کشورند؛ چون آموزش و پرورش وسیلهی پیشرفت کشور است. معلّمین عزیز ما در حقیقت -به معنای واقعی کلمه، نه به عنوان تعارف- افسران سپاه پیشرفت این کشور هستند.11/6/99
عوامل مهم در صیانت از شأن و نقش معلّم:
۱) خود معلّم
خب ما باید از شأن معلّم و نقش معلّم صیانت کنیم. چه کسی صیانت بکند؟ در درجهی اوّل خود معلّمین؛ یعنی معلّم توجّه کند و بداند که آیندهی کشور متأثّر از همّت او و حکمت او است؛ بداند که کاری که او دارد الان سر کلاس انجام میدهد -مخاطبش هر که میخواهد باشد؛ از کودک خردسال تا یک جوان هفده هجده ساله- در واقع دارد آیندهی کشور را میسازد؛ هر معلّمی بایست این را احساس بکند. این به او اعتماد به نفْس میدهد، به او امید میدهد و به او انگیزه میدهد که بتواند کار خودش را خوب انجام بدهد، شأن خودش را والا بداند. وقتی که خود شما شأن خودت را والا دانستی، مردم هرچه فکر میکنند، بکنند. انسان وقتی خودش فهمید، به معنای واقعی کلمه فهمید که چه شأن والایی دارد -که واقعاً هم شأن معلّمی والا است- آن وقت این موجب میشود که از این شأن صیانت بشود و حفاظت بشود.11/6/99
۲) حمایت آموزش و پرورش
دوّمین عامل، آموزش و پرورش است که باید در عمل، معلّمین را مورد حمایت قرار بدهد. من خوشحال شدم از این گزارشی که راجع به مسکن و مانند اینها آقای وزیر دربارهی معلّمین گفتند -البتّه نشنیده بودم- این کارها باید انجام بگیرد. البتّه مجلس و دستگاههای گوناگون و مرتبط -[یعنی سازمان] برنامه و بودجه و دیگران- هم باید کمک کنند. نگاه به آموزش و پرورش، نگاه به یک دستگاه مصرفی نباید باشد؛ نگاه به یک دستگاه زیربنائی باید باشد. شما اگر چنانچه مبالغ میلیاردها خرج کنید برای اینکه مثلاً یک سد بسازید یا مثلاً یک بزرگراه بسازید، هرگز فکر نمیکنید که پولتان را مصرف کردید و مثلاً هدر دادید. آموزش و پرورش بمراتب، بمراتب، مهمتر از دستگاههای سازندگی دیگری است که در کشور وجود دارد. اینجا جای سرمایهگذاری است؛ شما در واقع هرچه اینجا پول خرج میکنید، دارید سرمایهگذاری میکنید، دارید زیربنا میسازید؛ این را بایستی همه [توجّه کنند]؛ هم مجلس توجّه کند، هم دولت توجّه کند، هم سازمان برنامه توجّه کند و هم خود آموزش و پرورش هم که توجّه به این معنا دارد. این هم عامل دوّم برای صیانت از شأن و نقش معلّم.11/6/99
۳) فرهنگسازی توسّط دستگاههای تبلیغی
عامل سوّم، دستگاههای تبلیغاتیاند که باید فرهنگسازی کنند؛ یعنی معلّمی [یک] شأن باید باشد که عمدهی این به عهدهی صدا و سیما است. مثلاً فرض کنید که شما میتوانید یک فیلمی بسازید که در آن فیلم معلّم وجود داشته باشد و نقشی داشته باشد که وقتی انسان آن فیلم را نگاه میکند، وقتی انسان این فیلم را میبیند، آرزو کند «کاشکی من معلّم بودم»! این کار، کار لازمی است؛ این کار، کار واجبی است. حالا من گفتم فیلم، نه اینکه یک فیلم درست کنیم و خیال کنیم که کار تمام شد؛ نه، اصلاً این یک جریانی باشد که مرتّباً به شکلهای مختلف، به شکلهای هنری، معلّم ترویج بشود، معلّمی ترویج بشود، احترام و اکرام معلّم به صورت یک فرهنگ عمومی دربیاید و در افکار عمومی اثر بگذارد. این هم این [عامل]. اگر چنانچه این [موضوع، عملی] شد، آن وقت جایگاه معلّم اعتلا پیدا میکند. و این یک مسئله که مسئلهی حفظ جایگاه معلّمی است.11/6/99
)4تنها مسیر ورود معلّم به آموزش پرورش دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی،
از کجا معلّم پیدا کنیم؟ چه جوری معلّم تربیت کنیم؟ به نظر من این دو دانشگاهی که شما دارید، بسیار چیزهای خوبی است. من سال ۹۷ در دانشگاه فرهنگیان همینها را گفتم. دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی یکی از آن بهترین مراکزی است که در کشور برای مسائل فرهنگ و مانند اینها به وجود آمده. باید این جور باشد که حتّی یک معلّم از غیر این مسیر وارد آموزش پرورش نشود. ما دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی را جوری ظرفیّتسازی کنیم و جوری سازماندهی کنیم که همهی معلّمین به قدر کفایت بیایند از اینجا عبور کنند و وارد آموزش و پرورش [بشوند]. حتّی دورههای کوتاهمدّتی که حالا برنامهریزی شده و دورههایی که وجود دارد، مثلاً یکساله و مانند اینها هم در سایه و در ضمن و با مسئولیّت این دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی باشد؛ این کار بسیار لازمی است. خب، پس یک نکته این شد که مسیر عبور معلّم و ورودش به آموزش پرورش صرفاً از اینجا باشد. حالا من اینجا به عزیزان مجلس هم سفارش کنم این طور نباشد که یک جوری تصویب کنند که مثلاً یک جمعی، یک وقت بیحساب به شکل برفانباری، همین جوری وارد آموزش پرورش بشوند؛ این جوری مصلحت نیست. هر کاری انجام میگیرد، ورودی معلّمین [باید] از طریق این دو دانشگاه باشد.11/6/99
)5لزوم رعایت صلاحیّتها در جذب و گزینش معلّم
خود این دو دانشگاه در جذب، صلاحیّتها را رعایت کنند؛ صلاحیّت دینی را، صلاحیّت اخلاقی را، صلاحیّت سیاسی را تا آنجایی که ممکن است، توجّه کنند. جذب کنند و به معنای صحیح کلمه گزینش کنند افراد را و وارد کنند. البتّه ما یک سابقهی نامطلوبی در امر گزینش از سالهای قبل در جاهای مختلف داشتهایم که معیارهای گزینش، معیارهای درستی نبوده؛ فرض کنید مثلاً راجع به فلان مسئلهی فقهیِ خیلی کمیاب که از یک فقیه هم آدم بپرسد، معلوم نیست حاضر باشد بتواند جواب بدهد، از یک جوانی بپرسند که اگر جواب نداد، رد بشود؛ این کارها را نکنید. یک گزینش درست و حسابیِ کاملاً خردمندانه و صحیح انجام بگیرد تا با گزینش وارد بشوند. نیروهای بیکیفیّت وارد آموزش پرورش نشوند؛ چون موجب ضرر خواهد بود. معلّمی که این همه اهمّیّت دارد و این همه ارزش دارد و ما دربارهاش این همه تعریف میکنیم، اگر عنصر بیکیفیّت بیفایده یا خدای نکرده مضرّی باشد، طبعاً نتیجهی عکس خواهد داد.11/6/99 |