تبیین سخنرانی نوروزی امام خامنه ای قسمت دوم
بعثت؛ مبنای حکمرانی برای زندگی مطلوب
شرحی برحدیث ولایت حمیدرضا ترقی
این بعثت محتوای عظیمی داشت. من راجع به این محتوای بعثت مختصری میگویم و این مسئله را متّصل میکنم، مرتبط میکنم با وضع خودمان و امروز خودمان که برای ما از لحاظ عملی و کاربردی هم دارای تأثیر است، صرف اعتقاد نیست.
بعثت و وحی الهی، حقایقی را برای مردم روشن کرد؛ برای بشریّت حقایقی را روشن کرد. این حقایق به نحوی است که اگر آحاد بشر و جوامع گوناگون بشری به این حقایق ایمان بیاورند و عملاً ملتزم بشوند، حیات طیّبه به اینها خواهد رسید.3/1/99
حقایق بعثت
پیامبر اکرم ص مبعوث شد تا آخرین و کاملترین دین الهی یعنی اسلام را به بشر ابلاغ کند . این اسلام دارای حقایقی است که در سه بخش توسط پیامبر بعد از بعثت بیان شده است .
الف )-منظومه معرفتی
منظومهی معرفتی اسلام یعنی نظر اسلام درباره هستی، دربارهی انسان، دربارهی نقش انسان در عالَم، دربارهی ذات اقدس پروردگار، دربارهی صفات و اسمای الهی که در دعای کمیل میخوانیم: مَلَأَت اَرکانَ کُلِّ شَیء، یا در دعای ماه رجب میخوانیم: بِهِم مَلَأتَ سَمائَکَ وَ اَرضَک، که دربارهی مسیر انسان در دنیا و پس از مرگ و امثال اینها حقایق بسیار مهمّی هست و اینها سلسلهی معرفتی اسلام، منظومهی معرفتی اسلام هستند؛ اینها را به بشریّت تعلیم میدهد و انسانها را هشیار میکند و بیدار میکند. 3/1/99
انسان، موجودی با قابلیت تفکر و انتخاب درمقیاس شبکه هستی است . این انسان دارای نیرویحرکت زای غریزه ، فطرت ، احساسات ، عواطف ئ تمایلات ، تفکروعقل ، اراده و انتخاب است که قابلیت تشدید و تضعیف دارد.
دنیای معاصر ، به سبب پشت کردن به عالم ماوراء و تمرکز بر عالم حس ، هدف زتدگی را برخورداری از لذات جنسی و مزایای اجتماعی تعریف نمود و تربیت را به اصلاح رفتارها، آنهم رفتارهای مربوط به حوزه زندگی دنیوی محدود نمود و سپس با تکیه بر ( اراده آزاد فردی) مجبور شد از ملاک (صدق و کذب) و درستی و غلط بودن افکار و رفتار ها
عبور کند تا بتواند هرگونه تفکرو رفتاری را در فضای خود جای دهد و حتی از تلاش برای ( کشف واقعیت) صرف نظر کند و به تلاش برای ( گزارش گری موقعیتها و رویدادها ) اکتفا کند .یعنی ( انتقال از رویکرد تجربه گرائی به رویکرد تفسیری)..
اما درمنظومه معرفتی اسلام که محصول بعثت پیامبر اکرم ص است ؛ هدف زندگی ، اصلاح جان و حقیقت انسان است و رفتارها صرفا هویتی ابزاری داشته و مقدمه ای برای تزکیه و تطهیر قلب محسوب می شوند .
شناخت غیب و شهود در هستی شناسی اسلام نشان میدهد که هدف اصلی از بعثت انبیا فعال کردن گیرنده های وجود انسان است تا انسان با عوالم غیبی انس بگیرد و درهای ملکوتی به رویش باز گردد و بتواند به مقام قرب خداوند نایل شود
مقام معظم رهبری در دیدار با طلاب حوزه های علمیه تهران در 1/6/96 فرمودند :اساس کار دعوت انبیا ، دعوت به توحید است . .عقیده به توحید یعنی جامعه ی توحیدی بوجود آوردن .
در منظومه معرفتی اسلام خودشناسی یا انسان شناسی دریچه ورود به جهان شناسی است
درمنظومه معرفتی اسلام تنها چیزی که میتواند به زندگی معنی ببخشد و زندگی انسان را از پوچی و بی حاصلگی بیرون آورد همین انس با عالم ملکوت است ، مومن همیشه درحال حرکت بسوی خداوند و سیر در کلکوت است و هردم محصول تازیه ای از این سیر و سفر بدست می آورد و همواره درحال چشیدن لذت این سفر است و به همین جهت هیچ گاه از زندگی خسته نمی گردد و رنج سفر را یا نمیفهمد یا اگر بفهمد برایش در کنار سرور و شادمانی لذت های معنوی هیچ است و لذا افسردگی ندارد و خوشنود و راضی سر می کند و زندگیش معنادار و با هویت است .
این درحالیست که درفلسفه غرب و مادیگرایی معنای زندگی را نتوانسته اند حل کنند و در بن بست قرار دارند لذا انسانها به پوچی و خستگی و خودکشی و بیخیالی از طریق مصرف مسکرات و مواد مخد رمتوسل میشوند .
درمنظومه اسلام مجموعه عالم هستی یک واحد به هم پیوسته است که همه در آن با خالق هستی در ارتباط بوده و از او وجودیافته اند .
اگر این منظومه معرفتی را پیروان ادیان الهی دقیق و جامع بفهمند پی به برتری دین اسلام برده و ایمان به آن را ضرورتی اجتناب ناپذیر خواهند دانست . و از آنجا که این معارف از مبانی علمی و واقعیات جهان برخوردار است انسانهای حر و آزاداز غل و زنجیرهای مکاتب پوشالی نیز بدان ایمان خواهند آورد چون با فطرت آنها سازگار است .
ب)-منظومه ارزشی
مقام معظم رهبری در ادامه تبیین حقایق بعثت به منظومه ارزشی دین آخرین پیامبر الهی اشاره کرده وفرمودند:
یک بخش دیگر از این حقایق، منظومهی ارزشیِ اسلام است، ارزشهایی که اسلام آنها را تثبیت کرده است، یعنی به عنوان ارزش آنها را شناخته است؛ که آحاد مردم و جوامع مردمی موظّفند خودشان را به این ارزشها نزدیک کنند [و به سمت آنها] پیش ببرند؛ سعادتشان در این است. از مثل خلقیّات فردی که انسان دارای صبر باشد، دارای حلم باشد، دارای گذشت باشد و امثال اینها که صفات فردی انسانها است، تا مفاهیم عمومی و زندگیساز مثل آزادی، مثل عدالت اجتماعی، مثل کرامت انسانی، مثل سبک زندگی؛ اینها جزو آن سلسلهی ارزشهای اسلامی است که در اسلام بیان شده و تفهیم شده به ما. 3/1/99
حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در طول سالهای گذشته بخش اعظمی از بیانات خود پیرامون مسئله انقلاب اسلامی را به بررسی و تبیین "ارزشهای انقلاب اسلامی" اختصاص دادهاند.
"سادهزیستى مسئولان"، "استکبارستیزى"، "سلطهستیزى"، "بیگانهستیزى"، "استبدادستیزی", "افتخار به انقلابیگرى"، "عدالتطلبی"، "دوری از تجملگرایی"، "اجتناب از اشرافیگرى", "نفى استثمار"، "نفى سلطهپذیرى"، "نفى تحقیر ملت به وسیله قدرتهاى سیاسى دنیا"، "نفى وابستگى سیاسى"، "نفى نفوذ و دخالت قدرتهاى مسلط دنیا در کشور"، "نفى سکولاریسم اخلاقى و اباحیگرى"، ""دفاع از مظلومان جهان"، "فتح قلههاى دانش"، "کرامت انسان"، "سعى براى ایجاد برادرى و برابرى"، "اخلاق"، "ایستادگى در مقابل دشمن"، "ایمان"، "استقلال سیاسى، اقتصادى، فرهنگى"، "آزادى فکر"، "رواج اخلاق فاضله"، "حکومت مردمى"، "حکومت صالح و انسانهاى برخوردار از دین و تقوا در رأس کارها" و... ازجمله ارزشهای انقلاب اسلامی هستند که مقام معظم رهبری بر لزوم حفظ و تقویت آن تأکید کردهاند.
نظام اسلامی باید تضمین کند که ارزشهای الهی حاکم باشد. آیهی مبارکهی «الّذین ان مکّنّاهم فی الارض اقاموا الصّلاة و اَتُوا الزّکوة و اَمَروا بالمعروف و نَهوا عن المنکر»، ناظر به همین معناست؛ چون اگر در محیطی، حکّام، فرمانروایان و زمامداران، مردم را به نیکی امر کردند و از بدی باز داشتند و نماز را اقامه کردند، در آن محیط ارزشها رشد میکند.۱۳۷۴/۰۴/۲۱
همانطور که ملاحظه میکنید ارزشهایی مثل عدالت و آزادی را اسلام 14 قرن قبل بیان کرده و از آن دفاع کرده
یک عدّهای بخطا تصوّر میکنند که این مفاهیم رایج مثل عدالت اجتماعی و آزادی و مانند اینها از غرب به عالَم اسلام آمده است، یا متفکّرین اسلامی اینها را از غربیها یاد گرفتهاند؛ این کاملاً اشتباه است. غرب سه چهار قرن بیشتر نیست که با این مفاهیم آشنا شده؛ از بعد از رنسانس با این مفاهیم آشنا شده است؛ در حالی که اسلام ۱۴۰۰ سال قبل از این، این مفاهیم را به طور روشن در قرآن بیان کرده است؛ با این تفاوت که غربیها که اینها را مطرح کردهاند، هیچ وقت صادقانه به آن عمل نکردهاند -نه به آزادی عمل کردند، نه به عدالت اجتماعی عمل کردند- [آنها] گفتند و عمل نکردند؛ [این مفاهیم] در اسلام بود و در زمان پیغمبر عمل شد. این عبارت «اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم»،(۷) مال قرآن است دیگر؛ دستور پیغمبر این است که اجرای عدالت بکند؛ این همان عدالت اجتماعی و عدالت همهجانبه است؛ یا [میفرماید]: اِنّا اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنٰتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکـِتٰبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(۸) یعنی اصل بعثت همهی انبیا و ارسال رسل و کتب برای این بوده است که قسط -یعنی همین عدل اجتماعی، عدل اقتصادی- در بین مردم برقرار باشد؛ بنابراین اینها مفاهیم قدیمیِ اسلامی است.
یا در مورد آزادی؛ این بیان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در نهجالبلاغه، هزار سال قبل از طرح مسئلهی آزادی در کشورهای غربی مثل فرانسه یا جاهای دیگر است که میفرماید: لا تَکُن عَبدَ غَیرِکَ وَ قَد جَعَلَکَ اللهُ حُرّا؛(۹) از این روشنتر دیگر چه میشود؟ یعنی انسانها حُرّند، آزادند؛ آزادی شامل همهی انواع آزادی میشود. یا آن جملهی دیگری که معروف است: استعبدتم النّاس و قد خلقهم الله احرارا؛ این خطاب به بعضی از فرمانداران آن دوره است که «استعبدتم النّاس»؛ شماها میخواهید با مردم مثل برده رفتار بکنید در حالی که خداوند متعال آنها را آزاد آفریده؟ اینها معارف اسلامی است. از این قبیل، در معارف اسلامی زیاد است؛ در نهجالبلاغه کلمات متعدّدی در این زمینه وجود دارد و در بقیّهی [منابع اسلامی]. بنابراین این سلسلهی ارزشها و سلسلهی معارف و منظومهی معرفتی و منظومهی ارزشی به این صورت است. 3/1/99 مقام معظم رهبری
نظام ارزشی جوامع مختلف دارای وجوه اشتراک و وجوه افتراقی است. نظام ارزشی حاکم بر مدیریت متعارف متاثر از نظام لیبرال دموکراسی و اومانیسم است، در حالیکه نظام ارزشی اسلامی حاکم بر جامعه اسلامی متاثر از فطرت توحیدی و آموزه های وحیانی است. بی تردید بخشی از بایدها و نبایدها متاثر از نظام ارزش های اسلامی در جمهوری اسلامی ایران است
ج)- منظومه بایدها و نبایدها
. پشت سر اینها( معارف و ارزشها) احکام است؛ یعنی «باید» و «نباید»ها، «بکن» و «نکن»ها؛ این احکام اسلامی -چه فردی و چه اجتماعی- همه برخاستهی از آن معارف است و منطبق بر آن ارزشها است؛ یعنی همهی این تکالیفی که خدای متعال برای فرد مسلِم قرار داده است، نشئتگرفتهی از همان مفاهیم اصلی و معرفتی است و منطبق با مفاهیم ارزشی است و کمککنندهی به صعود در این راه است. مقام معظم رهبری 3/1/99
در برخی موارد "عقل" انسان برای تشخیص "باید و نباید" کافیست، اصلاً نیاز ندارد که وحی به او بگوید و یا حکومتی به او دیکته و تحمیل کند. حکم عقل این است که انسان باید سالم بماند – نباید چشم خود را کور و یا دست خود را قطع کند – نباید خود را از بلندی پرت کند، نباید ظلم کند.
*- در برخی از موارد، علم برای عقل نورافشانی میکند و کشف علمی سبب تعیین و تبیین "باید و نباید" میگردد. مثل این که انسان هر نوع گوشت یا گیاهی را میتواند بخورد، اما نمیداند که این گوشت مُردار چه آثار مضری دارد یا این قارچ از نوع سمّی است و یا ...، وقتی علم مشخصات و خواص چیزی را معلوم کرد، انسان به حکم عقل که باید بدن سالم بماند، تشخیص میدهد که این قارچ را نباید بخورد – این خوراک لذیذ برای او ضرر دارد – این داروی تلخ را باید بخورد و ... .
*- کار دین الهی، ضمن متذکر شدن انسان به "عقل و علم" و متوجه کردن او به آفات عقل و علم، و نیز چه باید کردها و چه نباید کردها برای سلامت عقل و رشد علمی، بیان "بایدها و نبایدها"ی رفتاری نیز هست. چه انسان قبلاً آن را دانسته باشد – چه اکنون با وحی بداند – چه بعداً با رشد علمی و حتی تجربه آزمایشگاهی، به حکمتش پیببرد.
*- نیاز انسان به قانون، در زندگی فردی و اجتماعی – در بُعد روحی، روانی و جسمی – در نیازهای معنوی و مادی، در یک یا چند مورد نمیباشد. بلکه در همه موضوعات، زمینهها و ابعاد حیات اوست. پس هم قانون عبادی میخواهد، هم فردی (مثل طهارت)، هم اجتماعی مثل ازدواج یا تعاون، هم اقتصاد، جنگ، صلح، مدنی، قوانین جزایی، کیفری و ... – از این رو هیچ جامعه، دولت، حکومت و انسانی، بدون قانون «بایدها و نبایدها» نمیباشد.
اجرای باید ها و نباید ها ی اسلام زمینه شکل گیری حیات طیبه را برای جامعه اسلامی فراهم میساز د
حیات طیّبه یعنی چه؟ یعنی زندگی شیرین و پُرفایده و مطلوب، حیات پاکیزه؛ پاکیزه بودنش به این است که مطلوب باشد، شیرین باشد، انسان را در صراط کمال کمک کند به حرکت و برخوردار از همهی زیباییها و نیکوییها باشد، هم در دنیا و هم در آخرت. این حیات طیّبه است. اگر دلها به این معارف، به این حقایق آشنا بشوند، به آن بگروند و بر لوازم آن پایبند باشند، حیات طیّبه قطعاً در انتظار آنها است. مقام معظم رهبری 3/1/99
*- حفظ هر نظامی (از نظام خلقت بدن گرفته تا نظامات اجتماعی)، مستلزم رعایت قوانین (بایدها و نبایدها) میباشد و رعایت قانون نیز ضمانت اجرایی لازم دارد – همگان حکیم و عالم و عادل نیستند. از این رو رعایت قوانین الزامی است و عدم رعایت عقوبت دارد، و این اصل نیز اختصاصی به اسلام ندارد.و این ها ضرورت تشکیل حکومت و قدرت سیاسی را کاملا اثبات میکند.
راه تحقق حقایق بعثت
1) تشکیل قدرت سیاسی) حکومت)
حالا اگر چنانچه بخواهیم اینها تحقّق پیدا بکند، اگر بخواهیم این معارف در فضای عقیدتی جامعه به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا کند، بخواهیم این ارزشها در عمل مردم، در رفتار مردم خودش را نشان بدهد، بخواهیم این احکام که وسیلهی پیشرفت و حرکت است، تحقّق پیدا کند، احتیاج به قدرت سیاسی دارد؛ اگر قدرت سیاسی نباشد، قلدرها زیر بار نمیروند، تنبلها انجام نمیدهند، سیاهیلشکرِ قلدرها و مستکبرین و پولدارها به دنبال آنها حرکت میکنند، یعنی آن مقصود نبوّتها حاصل نمیشود؛
2)- بیعت مردم با نظام و رهبری
لذا در قرآن میفرماید که «ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله».(۱۰) این مربوط به پیغمبر ما فقط نیست، مربوط به همهی پیغمبران است؛ اینها باید بیایند در کشور مورد اطاعت قرار بگیرند، مردم از اینها اطاعت بکنند. لذا وقتی که از یثرب آمدند برای اینکه پیغمبر اکرم را دعوت کنند و اصرار کنند که ایشان به مدینه هجرت کنند، همان جا حضرت با اینها بیعت کرد.
بیعت یعنی اینکه شما تحت امر ما هستید، ما میآییم آنجا به این شرط؛ بعد هم که پیغمبر اکرم وارد شد به مدینه، اوّلکاری که کرد، تشکیل قدرت سیاسی و اجتماعی بود؛ یعنی تشکیل حکومت داد؛ این بنابراین یکی از لوازم کار نبوّت است.
3-مقابله با دشمنان انس وجن ( پیدا و ینهان )
البتّه پیغمبران دشمنان زیادی دارند: وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ الاِنسِ وَ الجِنّ،(۱۱) وقتی که حکومت تشکیل میدهند، دشمن خارجی هم به اینها اضافه میشود؛ با تشکیل حکومت، غیر از دشمنان داخلی، دشمن خارجی هم اضافه میشود؛ این معلوم است؛ برای خاطر اینکه دشمن خارجی اگر چنانچه عالَم سیاست نباشد و قدرت سیاسی وجود نداشته باشد، خیلی اهمّیّت نمیدهد؛ هر حرفی که کسی بزند، خیلی دنبالش نمیرود؛ وقتی به قدرت سیاسی رسید، آن وقت دشمن خارجی، آن کسی که مخالف با عدالت است، آن کسی که مخالف با آزادی است، آن کسی که مخالف با حقّ هر انسانی برای خوب زندگی کردن و مستقل زندگی کردن است، طبعاً مخالفت میکند.
4-صبر و ایستادگی
خداوند برای مقابلهی با دشمنیها به پیغمبر دستورالعمل داد؛ از اوّل بعثت، خدای متعال پیغمبر را امر به صبر کرد. در سورهی مدّثّر که جزو همان سورههای اوّلِ بعثت است، میفرماید: وَ لِرَبِّکَ فَاصبِر؛(۱۵) صبر کن برای خدای خودت. در سورهی مزّمّل که آن هم جزو همان سورههای اوّل قرآن است، میفرماید که «وَ اصبِر عَلیٰ ما یَقولون».(۱۶) در جاهای دیگرِ قرآن هم مکرّراً این معنا هست. در دو جا [میفرماید]: وَ استَقِم کَماٰ اُمِرت؛(۱۷) استقامت کن؛ هم در سورهی هود هست، هم در سورهی شوریٰ هست. بنابراین، دستورالعمل وارد شده.
حالا صبر یعنی چه؟ صبر به معنای نشستن و دست روی دست گذاشتن و انتظارِ نتایج و حوادث را کشیدن نیست؛ صبر یعنی ایستادگی کردن، مقاومت کردن، محاسباتِ درست خود را و محاسباتِ دقیق خود را با خدعهگریِ دشمن تغییر ندادن؛ صبر یعنی پیگیریِ اهدافی که برای خودمان ترسیم کردهایم؛ صبر یعنی با روحیه حرکت کردن و ادامه دادن؛ این معنای صبر است. اگر چنانچه این ثابتقدم بودن و مقاومت کردن، با عقل و تدبیر و مشورت همراه بشود -همچنان که در قرآن هست «اَمرُهُم شوریٰ بَینَهُم»(۱۸)- قطعاً پیروزی نصیب خواهد شد. بنده البتّه با قاطعیّت عرض میکنم که ملّت ایران ملّت صبوری است؛ نشان دادهاند که صبر دارند. ما مسئولین البتّه گاهی بیصبری کردهایم، ولی ملّت نه؛ ملّت کاملاً صبور بودهاند؛ این چهل سال برای ما نشانِ این معنا است به طور روشن. بعضی از روشنفکرنماهای ما هم متأسّفانه بیصبری از خودشان نشان دادند، بعضی از آنها بیصبری را به مرز همکاری و همزبانی با دشمن هم رساندند؛ البتّه بعضیها این جور بودند. نقطهی مقابلش هم جوانهای مؤمنی هستند که بحمدالله عدّهشان خیلی زیاد است و روزبهروز هم انشاءالله زیادتر میشود؛ در عرصهی فرهنگ، در عرصهی علم، در عرصهی فنّاوری، در عرصهی سیاست، در فهمِ بینالمللیِ مسائل -یعنی مسائل بینالمللی را درست درک کنند و فهم کنند- در مقابلش این جور جوانها هم هستند که عرض کردم بحمدالله روزبهروز زیاد میشوند. پس صبر کردن یعنی تسلیم نشدن، دچار ضعف نشدن، دچار تردید نشدن، با شجاعت و عقل جلوی دشمن را گرفتن و دشمن را مغلوب کردن، که آن وقت در قرآن میفرماید: اِن یَکُن مِنکُم عِشرونَ صٰبِرونَ یَغلِبوا مِائَتَین؛(۱۹) ده نفرِ شما با صد نفر و بیست نفرِ شما با دویست نفر از آنها میتوانید روبهرو بشوید و غلبه کنید؛ این در یک شرایطی است؛ در یک شرایطی ده برابر، در یک شرایطی دو برابر، میتوانید شما با آنها مواجه بشوید.
انقلاب اسلامی همان نسخه ی بعثت
خب، حرف امروز من این است: من میخواهم عرض بکنم این همان نسخهای است که امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به این نسخه عمل کرد؛ عیناً نسخهی بعثت پیغمبر است؛ معارف همان معارفی است که پیغمبر آنها را از جانب خدای متعال به مردم ابلاغ کردند؛ ارزشها همانها است؛ احکام هم همانها است؛ و حرکت به سمت تحقّق این احکام، احتیاج داشت به یک ایمان قوی، به یک همّت بلند، به یک دلِ «متوکّل علی الله»؛ همهی اینها در امام جمع بود و ایشان اقدام کرد، خدای متعال هم کمک کرد و این حرکت انجام گرفت. البتّه امام میدانستند که ایمان اسلامی در اعماق جان و ارتکاز(۱۲) ملّت ایران خیلی رسوخ دارد، مردمِ مؤمنی هستند؛ که حالا خود این، بحث جداگانهای دارد و کاملاً اثباتشده است که مردم ایران، هم آن روز و هم امروز، علیرغم برخی از ظواهر، قدرت ایمانیشان و رسوخ ایمان در دلهایشان خیلی زیاد است؛ یکی از خصوصیّات ملّت ما بحمدالله این است.
امام این را میدانستند و لذا مسئلهی اسلام را، حکومت اسلامی را، نظام اسلامی را مطرح کردند و زمینهاش هم فراهم بود و امام این زمینه را هم شناخت؛ زمینهاش عبارت بود از ظلم گسترده و فساد بیپایان رژیم پهلوی؛ که هم وابسته بودند، هم فاسد بودند، هم ظالم بودند، هم معرفت حقیقی انسانی در اینها نبود، و این سرریز میشد به مردم، همه میدیدند وضع آن رژیم فاسد و ظالم را؛ این هم زمینهی خوبی بود، از این زمینه امام بزرگوار استفاده کردند و معجزهی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به وقوع پیوست. حقیقتاً تحقّق انقلاب اسلامی و تحقّق جمهوری اسلامی مثل یک معجزه بود که اتّفاق افتاد؛ این به برکت همین حرکت عظیم بود.
بعثت پیامبر به تمدن رسید ،انقلاب اسلامی هم میرسد
جامعهی نخستین اسلامی -یعنی آن جامعهای که پیغمبر در مدینه به وجود آورد از چند هزار نفر مردم مدینه؛ مردمی که در مدینه زندگی میکردند، شاید هفت، هشت، ده هزار نفر مثلاً از اوّلی که تشکیل شد بیشتر نبودند- به برکت ارشاد پیغمبر، به برکت احکام پیغمبر و معارفی که پیغمبر هدیه کرده بود، با وجود اینکه در این خلال بعد از پیغمبر یک اشکالات اساسیای هم به وجود آمد امّا در عین حال آن چنان این حرکت، حرکت ریشهدار و مستحکمی بود که روزبهروز به طرف قوّت پیش رفت، روزبهروز قویتر شد. به طوری که -آن طوری که این در تاریخ جزو مسلّمات است- در قرن چهارم هجری، یعنی سیصد سال بعد از بعثت پیغمبر و پس از ظهور جامعهی اسلامی، جامعهی اسلامی از لحاظ سیاسی وسیعترین جامعه در دنیا بود؛ از لحاظ نظامی قویترین ارتش دنیا را داشت؛ از لحاظ دانش و فرهنگ پیشرفتهترین سطح علمی و فرهنگی را داشت در همهی دنیا؛ یعنی سه قرن بعد از بعثت، این جامعهی اسلامی این جور حرکتی کرد که از لحاظ نظامی، از لحاظ سیاسی، از لحاظ علمی و فرهنگی به این رتبه رسید. این تازه مربوط به زمانی است که خلفای ناباب و فاسدی مثل بنیامیّه و بنیعبّاس سرِ کار بودند. اگر چنانچه به جای اینها ائمّهی هدایت سرِ کار میبودند یا کسان منصوبِ آنها سرِ کار میبودند، قطعاً پیشرفتها دهها برابرِ آن چیزی میشد که اتّفاق افتاد. حرکت اسلام این است؛ طبیعت این حرکت، طبیعت پیشرفت کردن و قوی شدن است.
نسخهی امروز هم همین جور است. ما امروز اگر چنانچه صادقانه حرکت بکنیم، عمل بکنیم، تنبلی نکنیم، کوتهبینی به خرج ندهیم، سادهنگری نکنیم، میتوانیم ایران را به همان قلّه برسانیم. البتّه رساندن ایران به قلّهی علمی و فرهنگی و صنعتی و نظامی و سیاسی و امثال اینها هدف نزدیک ما است؛ هدف دور، تمدّن اسلامی است که آن مطلب دیگری است.3/1/99 |