امامت و ولایت الهامبخش حرکت انسانها بهسوی اهداف معنوی و مادی است
عضو حزب مؤتلفه در یادداشتی نوشت: امامت و ولایت، کانون قدرت معنوی جامعه اسلامی و الهامبخش حرکت انسانها بهسوی اهداف معنوی و مادی است.
حمیدرضا ترقی، عضو حزب مؤتلفه در یادداشتی به بررسی امامت و ولایت، کانون قدرت معنوی جامعه اسلامی پرداخته است، که در ادامه میخوانید:
امام خمینی(ره) : «بعد از اینکه یک دولتى اسلامى شد، همه چیزش با معنویات بسته است به هم، این طور نیست که دولتش معنویت نداشته باشد و اما فرض کنید که ائمه جماعتش داشته باشد، وقتى بنا شد که مردم احساس کردند که ما مىخواهیم آدم باشیم، ما مىخواهیم که اصلاح بشویم، ما مىخواهیم که خودمان را اصلاح کنیم، ما مىخواهیم دولتمان یک دولت الهى باشد، مجلسمان هم همین طور و همه چیزمان همین طور، وقتى این طور شد همه اش معنویات است، منتها با راههاى مختلف»
معنویت تجلّی نور خدا در حیِّ متألّه تعریف شده است، انسان الهی است، انسان هویت جدا از الهی بودن در کنار حیات ندارد، انسان اگر بخواهد انسان کاملی باشد باید ذوب در الوهیت الله باشد که از آن قدرتهای معنوی متنوعی حاصل میشود.
اگر چه معنویت فردی منجر به قدرتی وصف ناپذیر میشود، اما قدرت معنویِ که از کالبد فرد به اجتماع و قدرت سرایت کند، مطلوب ماست، قدرتی که محصول تجلّی نور خدا در هر گروه، مجموعه و نهاد است و موجب الهی- نورانی- معنوی شدن ساختارها و کارکرد ها میشود.
از آن جا که اجتماع و سیاست هم علاوه بر فرد میتوانند به معنویت متصف شوند، سه گونه قدرت معنوی داریم.
قدرت معنوی فردی
این انتظار از دولت و جامعه جهت فراهم آوردن شرایط رشد و شکوفایی معنوی (طبق اصل سوم قانون اساسی) اگرچه غیر طبیعی نیست اما نباید به صورت بهانهای برای کاهلی و سستی افراد در حصول به معنویت باشد چرا که مطابق آیات قرآن فرد به تنهایی و حتی در کاخ فرعون هم میتواند معنوی شود و تحت ولایت الهی درآمده به نورانیت و تألّه برسد.
«اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ»، «ولی» در این آیه به معنای سرپرست و صاحب اختیار است طبق این آیه خداوند ولایت و سرپرستی خویش را به افراد مؤمن اختصاص داده است، اثر ولایت خدا که متولی کار مؤمنان است این است که مؤمنان را از تیرگیها خارج کرده به سوی نور میبرد، چنین انسانی در مسائل علمی، گرفتار تیرگی جهل و در عمل گرفتار تاریکی ظلم و گمراهی نمیشود.
حضرت امام(ره) نیز معنویت را در سرشت آدم به صورت بالقوه موجود میدانند که هر فرد میتواند با کسب ظرفیت و شایستگی، نور خدا را در خویش متجلی کرده و به مراتب عالی برسد که قدرت معنوی از مهمترین نتایج آن است.
«آنى که امتیاز مىدهد شما را و همه ما را از حیوانات، آن معانى است که در انسان موجود است، بالقوه موجود است و باید بالفعل شود، آن حظّ الهى و روحانى است که در انسان موجود است و باید رشد بدهد، اگر چنانچه آن حظ معنوى را رشد دادید، یکى تان یک فوج مىشوید، یک نفر، دیگر نیستید.» (امام خمینی،۱۳۶۸، ج۷: ۴۷۸)
تعبیر حضرت امام در مورد شهید عراقی که فرمودند او 20 نفر بود، تجلی چنین معنویتی در افراد است یا تعبیر امام در مورد شهید بهشتی که او را یک امت خواندند از همین معنا سرچشمه میگیرد.
قدرت معنوی اجتماعی
خداوند متعال این نوع از معنویت را مخصوص گروه مؤمنان میداند، اجتماعی که به خدای متعال ایمان داشته و ایمان خویش را با عمل زینت داده و آن را مطابق رضایت الهی انجام میدهند.
«مردمى مىتوانند کشور خودشان را حفظ کنند، مردمى مى توانند مملکت و ملت خودشان را نجات بدهند که معنویت داشته باشند، اگر معنویت در کار نباشد و همه مربوط به مادیت باشد، هر جا آخور بهتر است سر آن آخور مى روند و لو اینکه آن آخور را آمریکا برایش درست کند.» (امام خمینی،۱۳۶۸، ج۷ : ۴۶۳)
چنین جامعه و گروهی، اجتماعی معنوی تشیکل داده اند که بهواسطه اعمال اجتماعی خویش نورانیت جمعی یافته و مشمول بسیاری از سنن و عنایات الهی میشوند.
امام خمینی در مورد پیروزی ملت بر رژیم ستم شاهی، فرمودند: «آنها مىگفتند این همه تجهیزات در یک طرف، دنبالش هم آمریکا بود، شوروى بود، انگلستان بود … خداوند همچو قدرتى به ملت داد که گوش نکرد به این حرفها، و حسابها همه باطل درآمد، «هیچ» بر همه چیز غلبه کرد، هیچى به حسب جهات مادى، و الّا همه چیز به حسب معنویت، معنویت غلبه کرد بر مادیت از راه خدا [که] فوق همه چیز بود» (امام خمینی،۱۳۶۸، ج۷ : ۳۹۹)
حضرت امام(ره) رمز معنویت اجتماعی را در بطن حکمت اعمال و احکام عبادی اسلام میدانند که تدبیر جامعه در آنها نهفته است، بنابراین اهتمام به دستورات اجتماعی اسلام است که معنویت اجتماعی را برای مسلمین به ارمغان میآورد.
عبادتهاى اسلامى اصولًا توأم با سیاست و تدبیر جامعه است، مثلًا نماز جماعت و اجتماع حج و جمعه در عین معنویت و آثار اخلاقى و اعتقادى، حائز آثار سیاسى است، اسلام این گونه اجتماعات را فراهم کرده تا از آنها استفاده دینى بشود، عواطف برادرى و همکارى افراد تقویت شود، رشد فکرى بیشترى پیدا کنند، براى مشکلات سیاسى و اجتماعى خود راه حلهایى بیابند و بهدنبال آن به جهاد و کوشش دسته جمعى بپردازند.
قدرت معنوی سیاسی
از یک حکومت معنوی و نورانی که در رأس آن فردی صالح و عادل همچون ولی فقیه قرار گرفته است و کارگزارانی مثل خود دارد، از حکمرانی و دولتمداریِ مسؤولانی که به دنبال جلب رضایت الهی هستند حکومت و سیاستی معنوی حاصل میشود که عنایات خداوند متعال را جلب میکنند.
حکومت اسلامى هم این طورى است که مىخواهد حکومت اللَّه در عالم پیدا بشود، یعنى مىخواهد سرباز مسلمان با سربازهاى دیگر تفاوت داشته باشد، این سرباز الهى باشد، رئیس جمهوری اسلامی با رئیس جمهور سایر رژیمها فرق داشته باشد.
امام خمینی(ره) تفاوت اصلی نظام اسلامی را با سایر نظامها در معنویت آن میدانند در حالیکه تمام جوامع دیگر در پی مادیات هستند، «اینکه توهّم مىشود که فرق ما بین رژیم اسلامىِ انسانى با سایر رژیمها این است که در این عدالت هست، این صحیح است لکن فرق این نیست، فرقها هست، یکى از فرقهایش قضیه عدالت اجتماعى است، هیچ یک از رژیمهاى دنیا، غیر از آن رژیم توحیدى انبیا، توجهش به معنویات انسان نبوده است، در نظر نداشته است که معنویات را ترقى بدهد، آنها همه در دنبال این بوده اند که این مادیات را استفاده از آن بکنند و یک نظام مادى در عالم ایجاد کنند.»
(امام خمینی،۱۳۶۸، ج۸ :۲۵۵)
امام (ره) از یک حکومت معنوی انتظارات فراوانی دارند، صرف عنوان اسلامی بودن دولت را کافی نمیدانند، اگر مردم در پی قیام خواستار دولت اسلامی شده اند چنین دولتی موظف است در همه اجزاء خود اعم از ساختار و نهادها و کارگزاران معنوی باشد.
«بعد از اینکه یک دولتى اسلامى شد، همه چیزش با معنویات بسته است به هم، این طور نیست که دولتش معنویت نداشته باشد و اما فرض کنید که ائمه جماعتش داشته باشد، وقتى بنا شد که مردم احساس کردند که ما مىخواهیم آدم باشیم، ما مىخواهیم که اصلاح بشویم، ما مىخواهیم که خودمان را اصلاح بکنیم، ما مىخواهیم دولتمان یک دولت الهى باشد، مجلسمان هم همین طور و همه چیزمان همین طور، وقتى این طور شد همه اش معنویات است، منتها با راههاى مختلف.» (امام خمینی« ره»، ۱۳۶۹: ۲۴۹)
بنابراین از نگاه امام(ره) قدرت فی نفسه نه تنها فسادآور نیست بلکه اگر معنوی شد میتواند موجبات تعالی حاکمان، مسؤولان و مردم جامعه را فراهم آورد و «هرگاه حکومت و دولت وسیله اجراى احکام الهى و برقرارى نظام عادلانه اسلام شود، اقتدار پیدا مىکند،
فردی که به رهبری جامعه اسلامی رسیده است سبک رهبری اش، قدرت معنوی با مولفههای سه-گانه معنویت، عقلانیت و عدالت است.
اولا، این سبک رهبری در حوزه نظامسازی و نهادسازی که معطوف به ساختار است، در باور به قدرت معنوی نظام اسلامی و «مردمسالاری دینی» متجلی شده که در حوزه عمل دستاوردی مانند افزایش «عمق راهبردی» جمهوری اسلامی ایران با هدف تغییر نظم و هندسه جهانی قدرت را در پی داشته است.
ثانیاً در سطح رفتارسازی که مخاطبش مسؤولان و کارگزاران هستند، بر باور به قدرت معنوی انسان مومن تکیه دارد، این باور در حوزه عمل منجر به اعتماد رهبر به کارگزاران، مشاوره با ایشان و تفویض قدرت و برخی اختیارات میشود، در این سطح، هدف و انتظار رهبری از کارگزاران، مسؤولان و نخبگان کشور، کسب و اقتدار ملی و رساندن کشور به جایگاه نخست پیشرفت در همه سطوح در میان کشورهای منطقه است.
ثالثاً سبک رهبری قدرت معنوی در سطح گفتمانسازی که بیشتر معطوف به مردم و جامعه اسلامی است بر پایه باور به قدرت معنوی مردم و جایگاه و نقش آنها استوار است، رهبر با تکیه بر این باور به استمداد از مردم برای حمایت و پشتیبانی کشور و نظام خودشان دعوت و راهبری میکند.
هدف در این سطح، اتحاد ملی و پیشرفت کشور با تکیه بر قدرت معنوی مردم و جامعه مومن است، پس امامت و ولایت، کانون قدرت معنوی جامعه اسلامی و الهامبخش حرکت انسانها بهسوی اهداف معنوی و مادی است. |