دشمن اصلی را منزوی کنیم
شرحی برحدیث ولایت حمیدرضا ترقی
سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی دردیدار با رئیس جمهور روسیه و دانش آموزان ودانشجویان در آستا نه 13 آبان روزمقابله با استکبار نشان از افزودن استراتژی انزواسازی اقتصادی به روند منزوی سازی سیاسی گذشته علیه آمریکاست.
در این راهِ بسیار مهم و خوشعاقبتی که شما دارید حرکت میکنید به سمت آرمانها -و میتوانید و قدرت [آن را] دارید- دشمن اصلی شما آمریکا است؛ این را فراموش نکنید. امام خامنه ای 11/8/96
اصلی ترین دشمن ملت ایران؛ یعنی آمریکا پس از انقلاب اسلامی از هیچ تلاش و کوششی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی دریغ نکرده است ؛ از پشتیبانی از گروهکهای ضد انقلاب و تجریه طلب تا جنگ تحمیلی و کودتاهای گوناگون و حمله به طبس و مراکز نفتی و هواپیمای مسافربری و... اما درهمه این اقدامات اگرچه خسارتهائی به ملت و کشور ما وارد کرده ولی نوعا شکست خورده و نظام جمهوری اسلامی با صلابت و اقتدار به راه خود ادامه داده است . اینک امروز با توجه به موقعیت این ابرقدرت پوشالی بهترین فرصت برای منزوی کردن آنست .
انزوای سیاسی آمریکا
چندی پیش جورج بوش؛ رئیس جمهور سابق امریکا در گردهمایی یهودیان در «منهتن» تأکید کرد که امریکا به سمت انزوا سوق پیدا کرده است.
رئیس جمهور جمهوریخواه سابق آمریکا در پنجاهمین سالگرد کنفرانس رؤسای سازمان های مهم یهودی در هوتل «والدورف آستوریا» در «منهتن» نیویارک حاضر شد.
جورج بوش همچنین به مخاطبان اعتراف کرد که امریکا به سمت انزوا سوق پیدا کرده است و تصریح کرد که امریکا دوستی بزرگتر از اسرائیل ندارد و اینکه همیشه باید یک شریک قابل اعتماد برای اسرائیل باشد
انزوای امریکا یکی از نخستین نشانه های بارز افول قدرت امریکایی و پایان جهان تک قطبی است. به بیان دیگر، انزوای امریکا یعنی اینکه امریکا دیگر ابرقدرت نیست؛ بلکه یک قدرت عادی در کنار سایر قدرت های جهانی است. انزوای امریکا همچنین به این معناست که امریکا بخشی از قدرت جهانی خود را با دیگر کشورها و قدرت ها تقسیم کرده است، جای خود را به دیگر قدرت ها داده و از بازیگری نقش اول همه سناریوهای جهانی به یک نقش حاشیه ای و دست چندم در چارچوب این سناریوها، رانده شده است.
تحول کوچکی نیست؛ این، خبر از افول آفتاب قدرت نظام سلطه و قدرت برتر جهانی می دهد.
امریکا سال هاست که مدعی ابرقدرت بودن است و در تمامی تصمیم گیری ها، عملکردها و حرکت هایش این امر را لحاظ می کند. امریکایی ها عادت کرده اند، همیشه نقش اول را بخواهند، در صدر بنشینند و حرف اول و آخر را بزنند. اینها از مقتضیات ابرقدرت بودن است؛ اما در جهان کنونی رویدادهایی اتفاق افتاده است که نشان می دهد امریکا دیگر این جایگاه را ندارد.
این رویدادها نشان می دهد که امریکا به تنهایی اراده بلامنازع مسلط بر سازوکارها و مناسبات و معادلات جهانی نیست. امریکا نیاز به شرکایی دارد که می بایست از کیان قدرت آسیب پذیر امریکا دفاع کنند. امریکایی ها در باره آنها با تعبیر «متحدان» و «هم پیمانان» سخن می گویند؛ اما واقعیت این است که آنها تنها متحدان و هم پیمانان امریکا نیستند؛ بلکه وسایل و ابزارهایی هستند که به کار دفاع از حریم قدرت بلامنازع امریکا در عرصه جهانی می آیند.
متحدان و هم پیمانان امریکا به صورت خواسته یا ناخواسته ای در استخدام این امر قرار گرفته اند. آنها مسئول دفاع از عنوان «ابرقدرت» بودن امریکا هستند.
مشخص نیست ابرقدرتی که برای دفاع از این عنوان، نیاز به بازوهای همکار و متحد و هم پیمان داشته باشد، چگونه ابرقدرتی است؟
یکی از نمونه های روشنی که نشان داد قدرت امریکا به میزان قابل ملاحظه ای کاهش یافته، دیواره «ابرقدرت بودن» آن ترک برداشته و به تعبیر بوش، امریکا به سمت منزوی شدن سوق یافته است، موضوع حمله نظامی به سوریه بود.
امریکا واقعا قادر به چنین کاری نشد. این کشور بیش از هر زمان دیگری در این خصوص تنها ماند. حتی انگلیس که نزدیک ترین متحد امریکا محسوب می شود نیز با این کشور در این خصوص، همراه نشد. آلمان هم که دیگر متحد امریکاست، با سکوت در این باره، از همراهی با امریکا دست برداشت،. ایتالیا نیز آن را مشروط به تایید سازمان ملل کرد. در این میان تنها فرانسه بود که در کنار امریکا باقی ماند و این امر نیز پیش از آنکه به هدف پاسداشت از اتحاد و هم پیمانی با امریکا بوده باشد بیشتر به این هدف صورت گرفت که سوریه و کشورهای همجوار از مستعمرات سابق فرانسه بوده و با این اقدام، فرانسه بار دیگر می توانست نفوذ استعماری خود در منطقه را تامین و تعمیق بخشد.
بنابراین، امریکا در این موضوع، عمیقا احساس انزوا کرد و سرانجام تسلیم خواست روسیه شد و این یعنی آنکه امریکا دیگر ابرقدرت نیست و در حال منزوی شدن و تقسیم قدرت با دیگران است.
دلایل انزوای سیاسی آمریکا را در دیگر موارد زیر نیز میتوان یافت :
1- اعتراف به شکست آمریکا در مهار گروه تروریستی القاعده ای که خود ساخته است (سخنان خانم کلینتون)
2- اعتراف ترامپ به اشتباه آمریکا در تاسیس و تجهیز گروه تروریستی داعش
3- تغییر موضع آمریکا در را بطه بابشار اسد بدنبال شکست معارضین سوریه
4- ناتوانی آمریکا در اجرای طرح صلح فلسطین و اسرائیل
5- خروج آمریکا از سازمانهای بین المللی ای که خود برای سلطه گری اش ایجاد کرده مثل یونسکو ومحیط زیست.و...
6- خنثی شدن پروژی خاورمیانه جدید و خاورمیانه بزرگ توسط نیروی مقاومت
7- ناتوانی آمریکا در مقابله با تهدیدات کره شمالی و عدم همراهی جامعه حهانی از روشهای نظامی او
8- بیرون کردن نقش آمریکا در حل و فصل مسائل سوریه توسط اجلاس آستارا و جبهه مقاومت
9- ناتوانی آمریکا در حفظ امنیت اسرائیل و کشیده شدن دامنه انتفاضه بدورون سرزمینهای اشغالی
10- مورد تمسخر قرار گرفتن مواضع رئیس جمهور جدید آمریکا در رسانه ها و افکار عمومی جهان
11- خروج آمریکا از برجام و نقض و بدعهدی درقبال این توافق
انزوای اقتصادی آمریکا
ما می توانیم با کنار گذاشتن دلار و تعویض آن با ارزهای ملی در تجارت بین دو کشور تحریم های آمریکایی را دفع کنیم و آمریکا را منزوی کنیم. مقام معظم رهبری در دیدار با پوتین رئیس جمهور روسیه 10/8/96
نیکلای کوژانوف ایران شناس، فارغ التحصیل کرسی شرق دانشگاه دولتی سن پیترزبورگ و کرسی تحقیقات عربی و اسلامی دانشگاه «اکسِترا»، اظهارداشت که منظور رهبری معظم ایران ؛انزوای ژئوپلیتیکی نیست. کارشناس روس متذکر شد که این پیشنهاد رهبر اسلامی ایران به ولادیمیر پوتین باید فقط در عرصه اقتصادی بررسی شود
این موضوع با وضع تحریم ها مرتبط است. زیرا انجام معاملات به دلار آمریکا و ارز اروپایی برای ایران فوق العاده دشوار بود. اکنون که ایران دوباره از سوی آمریکا تحت فشار قرار می گیرد، منطقی است که تهران در چنین شرایطی ایده گذار محاسبات به ارزهای ملی را مطرح سازد.
بنابر این در وضعیت کنونی این گذار ضروری است. از یکسو، روسیه خواهان گسترش حضور خود در بازار داخلی ایران است. لذا ولادیمیر پوتین در جریان سفر کنونی به ایران اعلام نمودکه روسیه قصد دارد سرمایه گذاری در رشته حمل ونقل و پروژه های انرژی در ایران را افزایش بدهد. از سوی دیگر بسیاری از شرکت های روسیه تحت تحریم هستند که در نتیجه، آن ها باید خطرات احتمالی تحت فشار قرار گرفتن را کاهش بدهند اگر از ارز ملی استفاده نکنند.
چراحذف دلارضد تحریم است ؟
هر نوع تلاش برای کاستن از سهم دلار در مراودات جهانی یک گام برای کاهش «نیاز» مؤسسات مالی به چرخهی دلار است. به بیان بهتر اگر مثلاً سهم دلار از مبادلات روی سوئیفت زیر ۵۰ درصد بود، عملاً امکان استفادهی فوق از دلار برای آمریکاییها فراهم نبود و تحریمهای ثانویهی مالی اساساً قابل اعمال نبود. از این نظر در بلندمدت، اثر ضد تحریمی حذف دلار از مبادلات دوجانبه امری واضح است.
حتی در کوتاه مدت، مثل همین بستهی تحریمی پیشِرو که اجرای آن از روز ۳۱ اکتبر برای روسیه، ایران و کرهی شمالی آغاز شده است، حذف دلار از مبادلات یا ورود به استفاده از ارزهای محلی یا در نمونهی کاملتر، پیمانهای پولی دوجانبه، اثر ضد تحریمی خواهد داشت؟
وقتی بین دو کشور، مثلاً ایران و ترکیه، پیمان پولی دوجانبه یا بهصورت ناقصتر، تاخت ارزی لیر و ریال منعقد میشود، یک کانال ارزی جدید جدا از روشهای موجود ایجاد میشود که مسدود کردن آن، مستلزم اعمال تحریم از جانب آمریکاییهاست. این کانال جدید از دو جنبه مهم است: اولاً چون انتقال ارزی جدا از بسترهای رسمی موجود و خارج از ارزهای جهاناست، پایش آن بهمراتب سختتر و پیدا کردن هدفهای تحریمی بسیار هزینهبرتر خواهد بود. ثانیاً بخش مهم یک پیمان دوجانبهی پولی، نقش بانکهای مرکزی طرفین برای برقراری فرایند است و به یک معنا امکان قطع این پیمان وجود ندارد مگر آنکه آمریکا، هم بانک عامل این پیمان و هم در مقیاس بزرگتر، بانکهای مرکزی طرفین پیمان را تحت تنبیه (قطع از سیستم دلار) یا تحریم (ارسال به SDN LIST قرار دهد که هزینهی مالی و سیاسی چنین اقدامی برای طرف آمریکایی بسیار بالا است. درواقع حتی در پروندهی هستهای که یک رژیم تحریمی مبتنی بر قطعنامههای سازمان ملل ایجاد شده بود هم آمریکاییها برای تحریم بانک مرکزی ایران ناچار از زمینهچینی فراوان و هزینهکرد سیاسی بسیار بودند. حال وضعیتی را فرض کنید که آمریکا برای بستن یک کانال انتقال ارز، ناچار از تنبیه بانک مرکزی ترکیه یا زراعتبانک ترکیه و نیز تحریم مجدد بانک مرکزی ایران برخلاف برجام باشد. هزینهی سیاسی چنین مواردی، آن را عملاً غیرممکن میکند.
بنابراین بهلحاظ فنی، حذف دلار از مبادلات و انتقال مراودات به ارزهای محلی در چارچوب پیمانهای دوجانبه، هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت به صورتی قابل اطمینان اثر ضد تحریمی خواهد داشت.
همانطور که ایران و ترکیه در چندی قبل در مورد حذف دلار از مبادلات تجاری خود توافق کردند کشورهای عضو بریکس نیز روزبه روز در حال نزدیک تر شدن به تحقق یکی از مهمترین اهداف خود یعنی حذف دلار از مبادلات تجاری دو یا چندجانبه این کشورها هستند. هند، چین، برزیل، روسیه و آفریقای جنوبی مدتهاست که در تلاش هستند تا با ایجاد زیرساختهای لازم، شرایط را برای حذف حداکثری دلار از مبادلات خود فراهم کنند. ارزش مبادلات تجاری کشورهای این گروه معادل سالانه ۶.۱۴ هزار میلیارد دلار ارزیابی شده است که حدود یکپنجم کل مبادلات جهانی را شامل میشود.
از ابتدای سال 2017 میلادی، دولت چین تصمیم خود را مبنی بر انعقاد قرارداد آتی نفت خام به یوان و قابل تبدیل به طلا اعلام نمود. این تصمیم اهداف گسترده ی دولت چین مبنی بر استفاده از ارز ملّی را در مبادلات بازرگانی بین المللی تحقق خواهد بخشید. به موجب این قراردادها، این امکان برای شرکای تجاری چین وجود خواهد داشت تا یوان را بدون نیاز به تبدیل به دلار یا نگهداری یوان تحت دارایی های چینی به طلا تبدیل کنند. بنابراین، این قرارداد جدید به صادرکنندگان نفت خام از جمله روسیه، ایران، و ونزوئلا اجازه می دهد تا با تجارت نفت به وسیله ی یوان، تحریم های ایالات متحده آمریکا را دور بزنند.
افزون بر این، کشورهای چین و روسیه قصد دارند تا دلار را از مبادلات آتی تجاری خود حذف کنند. تحلیلگران بر این باورند که به موجب این اقدام ارزش دلار در یک دهه ی آینده افول کرده و آمریکا را وارد چالش های عمیق اقتصادی و سیاسی خواهد کرد . این امر منجر به پایان سلطه ی دلار در عرصه ی اقتصاد جهانی خواهد شد. همچنین، این امکان وجود دارد که نهادهای مالی بین المللی، سایر ارزهای معتبر بین المللی را در کنار دلار به رسمیت بشناسند. علاوه بر این، کاهش ارزش دلار به معنی کاهش توان اقتصادی آمریکا در برابر اروپا و در نتیجه هزینه ی بیشتر این کشور در مبادلات خود با این اتحادیه خواهد بود. افزایش مشکلات اقتصادی اینچنینی، بازیگری آمریکا را برای اعمال تحریم علیه کشورهای مختلف به شدت کاهش خواهد داد. همچنین، پیش بینی می شود که آمریکا برای مقابله با آثار سوء حذف دلار از مبادلات تجاری بین المللی و تامین مالی خود، چشم به دلارهای نفتی عربستان سعودی و فروش تسلیحات به این کشور خواهد دوخت. با آغاز شمارش معکوس برای حذف انحصار دلار در بازارهای جهانی، جهان ممکن است شاهد ظهور نهادهای پولی و مالی جدید بین المللی باشد.
مجموعه این اقدامات انزوای اقتصادی آمریکا را در آینده رقم خواهد زد انشالله |