• ثبت نام
  •    
  • ورود به سیستم
  •    
  • نقشه سایت
  •    
  • راهنما
Arabic English Persian
  • چاپ
  • ذخيره پيوند
  • ارسال به دوست
  • Rss
  • ارتباط با ما
    آدرس: تهران خیابان شریعتی بالاتر از سه راه طالقانی خیابان جواد کارگر پلاک 14 واحد 3
    • تلفن واحد فروش : 5-77635114-021
    • تلفن واحد فروش : 5-77635114-021
    • فکس : 5-77635114-021
     
    لطفا جهت مراجعه به دفتر سایت ساز، قبلا هماهنگی لازم را به عمل آورید. ساعت مراجعه حضوری: (10 الی 12) و (14 الی 16)
    info@yoursite.com : مدیریت sales@sitesaz.ir : فروش Billing@sitesaz.ir : امور مالی support@sitesaz.ir : پشتیبانی develop@sitesaz.ir : برنامه نویسی graphic@sitesaz.ir : گرافیک design@sitesaz.ir : طراحی سایت
    www.SiteSaz.ir
  • معرفی ماژول ها
    سیستم مدیریت مشتریانماژول فروشگاه سازماژول آرمون سازماژول مالی و آموزشیماژول مطلبماژول پرداخت آنلاینماژول تبلیغات
    ماژول املاکماژول مدرسهماژول فرم سازماژول خبرنامهماژول سوالات متداولماژول نمایش دهنده فضای کاربرانماژول آمار
    www.SiteSaz.ir
  • صفحه اصلي
  • معرفي كتاب
  • آلبوم تصاوير
کاربران ما

نام كاربری: *
رمز عبور: *
هنوز در سایت عضو نشده‌اید؟
ارتباط با ما

براي برقراري ارتباط با ما، لطفا نامه‌هاي خود را از طريق رايانامه:
 
hamidrezataraghi@gmail.com ارسال فرماييد.
ما در اسرع وقت به نامه‌هاي شما پاسخ خواهيم داد.

نسبت انتخابات ریاست جمهوری با دولت سازی اسلامی

جایگاه خواست و اراده مردم در حکومت دینی
در نظام مردم سالاری دینی خواست و اراده مردم از شأن و منزلت خاصی برخوردار است و باعث پیدایش و استمرار حاکمیت است، اما باید گفت این خواست و اراده از منطقی خاص پیروی می کند که به موجب آن، چنین نظامی از نظام های لیبرال دموکراسی غرب و نقش مردم در آن ها متمایز گردد.
«در نظام اسلامی - یعنی مردم سالاری دینی- مردم انتخاب می کنند، تصمیم می گیرند و سرنوشت اداره کشور را به وسیله منتخبان خودشان در اختیار دارند؛ اما این خواست و انتخاب و اراده در سایه هدایت الهی، هرگز به بیرون جاده صلاح و فلاح راه نمی برد و از صراط مستقیم خارج نمی شود. نکته اصلی در مردم سالاری دینی این است.» در حقیقت انتخاب مردم، انتخابی برخاسته از شعور و بینش مذهبی و در چارچوب احکام الهی است. «این مردم سالاری دینی، راقی ترین نوع مردم سالاری است که امروز دنیا شاهد آن است؛ زیرا مردم سالاری در چارچوب احکام و هدایت الهی است. انتخاب مردم است، اما انتخابی که با قوانین آسمانی و مبرای از هرگونه نقص و عیب توانسته است جهت و راه صحیحی را دنبال کند.»
به عبارت دیگر در این گونه نظام های سیاسی، انگیزه و خواست مردم از پشتوانه دینی و اعتقادی برخوردار بوده و منافع و خواست صاحبان ثروت، سرمایه داران حاکم و نیرنگ بازان عالم سیاست تأثیری بر آن نخواهد داشت. «دموکراسی حقیقی مردم سالاری برخاسته از دین و ایمان است. انگیزه مردم، برخاسته از دین، از احساس مسئولیت و از احساس تکلیف ملی و دینی است؛ لذا وارد میدان می شوند و در میان نامزدهای مختلف، گزینه خودشان را انتخاب می کنند.»
در حقیقت در چنین نظامی «هیچ کس حق ندارد بر مردم حاکمیت داشته باشد مگر آنکه دارای معیارهای پذیرفته شده باشد و مردم او را پذیرفته باشند.» به عبارت دیگر«در نظام اسلامی دارا بودن معیارها کافی نیست؛ بلکه انتخاب مردم هم شرط لازم است و بدون انتخاب مردم امکان ندارد.»
ایشان در جمله فوق به دو عنصر ضروری در راستای بر پایی و استمرار هر حاکمیتی، یعنی مشروعیت و مقبولیت اشاره کرده و در جایی دیگر می فرمایند: «در اسلام تقوا و عدالت پایه اصلی مشروعیت است اما این مشروعیت بدون رأی مردم، مقبولیت و کارآیی ندارد لذا در اسلام رأی مردم اهمیت ویژه ای دارد.»
مجموع این بیانات به اهمیت اساسی نقش مردم در نظام دینی اشاره داشته و آنرا یکی از دو پایه اصلی خیمه حاکمیت بر می شمارد: «... در کشور ما به برکت نظام اسلامی، محور تصمیم گیری مردمند و چارچوب تصمیم گیری - هم برای مردم و هم برای مسئولان - احکام و شریعت اسلامی است.»
انتخاب اصلح
رهبر انقلاب در این خصوص،به طور روشن به ارائه این مهم پرداخته اند، به گونه ای که رفع ابهام ها، تردیدها و دودلی ها را موجب گردد. «اصلح یعنی چه کسی؟ 1. کسی که برای ریشه کنی فقر و فساد عزم جدی داشته باشد. 2. کسی که به حال قشرهای محروم و مستضعف دل بسوزاند. 3. کسی که هم به ترقی و پیشرفت کشور و توسعه اقتصادی و غیر اقتصادی بیاندیشد هم زیر توهمات مربوط به توسعه، آن چنان محو و مات نشود که از یاد قشرهای مظلوم و ضعیف غافل بماند. 4. کسی که به فکر معیشت، دین، فرهنگ و دنیا و آخرت مردم باشد.»
به طور کلی مهمترین شاخصه های فرد اصلح در اندیشه مقام معظم رهبری را اینگونه می توان برشمرد:
1. تدین، کاردانی، دلسوزی، تقوا و علاقمندی به مصالح جامعه، عدم خود نمایی، کیسه ندوختن برای خود
2. . مدیریت کارآمد، انسانی قوی، با کفایت، دارای نشاط و شادابی و شوق به کار و احساس مسئولیت
3. . شجاع، با اخلاص، دارای روح مردمی، مؤمن به هدف ها و ارزش های انقلاب، مؤمن به مردم و نیرو و حق مردم و بسط ثروت موجود در زندگی آنان
4. . تدبیر و قوت قلب و اعتماد به نفس در برابر دشمنان
5. . مبارزه با فقر و فساد و تبعیض و پیگیری جدی اجرای عدالت
6. نشاط خوب و قوی و جوانانه
7.   ایمان به استقلال و اهداف ملت و لزوم پیشرفت کشور
8.  بازگشایی گره های زندگی مردم و شناسایی وظایف و عمل مقتدرانه بر طبق وظایف
9. . کاردانی، توانایی، پیگیری، حوصله، قدردان و صمیمی با مردم، مجاهدت برای مردم
10.  . تلاش جهت پرکردن شکاف میان ثروتمندان و فقرا و یکسان دیدن حق مردم شهرهای بزرگ وکوچک
11. معتقد وپایبند به آرمانهای امام و نظام اسلامی
12. . دارا بودن برنامه ای مدون درراستای تعمیق باورهای دینی
13. .خودباور و توانا در تحکیم پایه ها و سازه های سند چشم انداز بیست ساله نظام
14. . توجه به دین،انقلاب،دنیا،معیشت،آینده وعزت مردم.
ایشان همچنین در سخنرانی اخیر خود در میدان آزادی سنندج ضمن اعلام عدم اظهار نظر رهبری درباره اشخاص و مصادیق حاضر در عرصه رقابت انتخاباتی، به تببین شاخصه های فرد اصلح پرداخته و می فرمایند :
بهترین کیست ؟
من نسبت به شخص، هیچ گونه نظری ابراز نمیکنم؛ اما شاخصهائی وجود دارد. بهترین، آن کسی است که درد کشور را بفهمد، درد مردم را بداند، با مردم یگانه و صمیمی باشد، از فساد دور باشد، دنبال اشرافیگری خودش نباشد. آفت بزرگ ما اشرافیگری و تجمل پرستی است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافیگری باشد، مردم را به سمت اشرافیگری و اسراف سوق خواهد داد.... یکی از اساسی ترین کارها برای اینکه جلوی اسراف را بگیریم این است که مسئولین کشور، خودشان، کسانشان، نزدیکانشان و وابستگانشان، اهل اسراف و اشرافیگری نباشند. چطور میتوانیم اگر خودمان اهل اسراف باشیم، به مردم بگوئیم اسراف نکنید؛ «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ»(بقره/44)؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لا تَفْعَلُونَ»(صف/2و3). اولین کار این است که ما مسئولین کشور را، افرادی انتخاب کنیم که مردمی باشند، ساده زیست باشند، درد مردم را بدانند و خودشان از درد مردم احساس درد کنند. این هم به نظر من شاخص مهمی است. آگاهانه بگردید؛ برسید و به آنچه که رسیدید و تشخیص دادید با قصد قربت اقدام کنید؛ با قصد قربت پای صندوق انتخابات بروید و خدای متعال اجر خواهد داد.»
ایشان در تکمیل معیارهای انتخاب صالح ترین فرد جهت تصدی پست ریاست جمهوری افزودند: «اگر در پی انتخابات، کسانی در مراکز گوناگون سیاسی و اقتصادی روی کار بیایند که به جای ادامه راه امام و ترویج اصول و ارزشهای امام و انقلاب، بخواهند با تملق گویی دولتهای مستکبر غربی، به خیال خود موقعیتی برای ایران دست و پا کنند این برای ملت یک مصیبت است.»
ایشان علت عمده اصرار و پافشاری خویش بر به خرج دادن دقت و بصیرت درروند شناسایی و انتخاب فرد اصلح را این گونه عنوان می کنند: «همه تاکیدی که بنده در قضیه انتخابات و برای انتخاب اصلح دارم برای همین است که این کشور،آسان استقلال خود رابه دست نیاورده است. مبادا کسانی انتخاب شوند که گیرنده آنها، منتظر فرستنده قوی آمریکا و غرب باشد... همة نگرانی من از این است.»
نسبت انتخابات با دولت سازی اسلامی
   براساس شاخصها و ویژگیهای فوق الذکر نسبت انتخاب مردم با دولت اسلامی نسبتی مستقیم است و هرچه منتخب به معیارها و ارزشهای اسلامی نزدیکتر باشد امکان تشکیل دولت اسلامی افزایش می یابد.
بر این اساس هر انتخابات ریاست جمهوری باید مارا به تشکیل دولت اسلامی چند گام نزدیکتر کند و لذا ارزیابی عملکرد دولتها  و روسای جمهورنیز بایدبر اساس میزان تحقق دولت اسلامی و نزدیک شدن به شاخصهای آن باشد .
دولتهایی که تا کنون در جمهوری اسلامی تشکیل شده اند , بنا به تحلیل رهبر معظم انقلاب هنوز دارای ویژگیها و شاخصهای کامل دولت اسلامی نیستند , بعضی به آن شاخصها نزدیک تر و بعضی از آن شاخصها فاصله گرفته اند.
بنابر این انتخاب مردم تاثیر بسیار مهمی در تسریع روند دولت سازی اسلامی خواهد داشد.


وظیفه دولت اسلامی در قانون اساسی
اصل سوم قانون اساسی
دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور زیر به کار برد:
1. ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی.
2. بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی در همه زمینه‏های با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه‏های گروهی و وسایل دیگر.
3. آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی.
4. تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینه‏های علمی، فنی، فرهنگی و اسلامی از طریق تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان.
5. طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب.
6. محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی.
7. تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون.
8. مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش.
9. رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‏های مادی و معنوی.
10. ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیر ضرور.
11. تقویت کامل بنیه دفاع ملی از طریق آموزش نظامی عمومی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و نظام اسلامی کشور.
12. پی‌ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‏های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه.
13. تأمین خودکفایی در علوم و فنون صنعت و کشاورزی و امور نظامی و مانند اینها.
14. تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون.
15. توسعه و تحکیم برادری اسلامی و تعاون عمومی بین همه مردم.
16. تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمان و حمایت بی‏دریغ از مستضعفان جهان.
اصل چهارم
کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهاء شورای نگهبان است.
معنا و گستره دولت اسلامي
مقصود از دولت اسلامي در اين گفتمان را نبايد منحصر در قوه مجريه دانست؛ بلکه بر معناي عام دولت يعني مجموعه نهادها و سازمان هاي اداره کننده کشور صدق ميکند. اما، اسلامي سازي دولت در اين گفتمان به چه معناست و چه گسترهاي را شامل ميشود؟«معناى شعار دولت اسلامى اين است كه ما مىخواهيم اعمال فردى، رفتار با مردم، رفتار بين خودمان و رفتار با نظامهاى بينالمللى و نظام سلطه امروز جهانى را به معيارها و ضوابط اسلامى نزديكتر كنيم».
تمامي مولفههاي فوق را ميتوان در دو شاخص «منش اسلامي» و «روش اسلامي» خلاصه کرد. بر اين اساس، زماني مي توان مدعي شد که جمهوري اسلامي توانسته است مرحله سوم فرآيند را با موفقيت پشت سر بگذارد که دولت مردان آن توانسته باشند در منش و روش خود به نصاب لازم در اسلاميت دست يافته باشند.
منظور از منش اسلامي دولت مردان، مجموعهاي از اخلاق، اعتقادات و رفتارهاي فردي، اجتماعي و سازماني مسئولان نظام اسلامي است که بايد بر اساس تراز کارگزار جمهوري اسلامي شکل بگيرد. روش اسلامي نيز به شيوه ها و ابزارهاي اداره حاکميت بر پايه آموزههاي اسلامي اشاره دارد که شامل الگوها، نظامات، قوانين و برنامههاي حاکمان در تصميم گيري ها و مديريت بر ساختارها و نهادهاي حکومت ميباشد.
اهميت اسلامي سازي منش دولت مردان و برخورداري مسئولان نظام اسلامي از تعبد و تعهد لازم در انجام وظايف محوله، به قدري است که وقتي از حضرت امام سوال شد که از اين پس به دنبال چه هدفي گام بر مي داريد، با تاکيد ميفرمايند که «ما مي خواهيم کارهاي اساسي و کليدي جامعه را به دست کساني بدهيم که متعهد هستند و در مقابل انقلاب وفادارند و به ارزش هاي فقاهت اعتماد دارند.»
ضرورت دستيابي به مدلهاي اسلامي اداره کشور در فرايند انقلاب نيز روشن است؛ بر اين اساس، اسلامي شدن منش دولتمردان و دستيابي به مديران اصلح و برخوردار از تعهدات ديني و انقلابي، بُعد اسلامي سازيِ «انسان افزار دولت» را شامل ميشود، اما در اين ميان، سوق دادن «نرم افزارها و سخت افزارهاي دولت» به سمت مباني ديني و ارزش هاي اسلامي، از اهميت بالايي برخوردار است.در ادامه سعي خواهد شد به مقوله دولت اسلامي از منظر بعد روش شناختي آن پرداخته شود.
شاخصهای دولت اسلامی
دولت اسلامی نمونه آرمانی ممکن است که در نهایت مقدمه دولت مصلح و کریمه حضرت صاحبالزمان(عج) قلمداد گردد.
در این الگوی ایدهآل، تعادل و توازنی قابل پیشبینی بین ثبات و بنیان مرصوص دولت اسلامی با ضرورت تغییر و تکامل مداوم تا تشکیل دولت حکمت و عدالت حضرت بقیهالله الاعظم(عج) برقرار میگردد.
این شاخصها از دیدگاه مقام معظم رهبری عبارتند از:
1- هم گفتمانی با انقلاب اسلامی
2- کارآمدی
الف) کارگزاران صالح و متدین و انقلابی خودساخته و پاکدست و برخوردار از سلامت اعتقادی و اخلاقی
ب) برنامهها و قوانین اسلامی در حوزههای فرهنگ، اقتصاد، امنیت، اخلاق، و روابط اجتماعی
3- برخوردار از حکمت و خردگرایی در تصمیمات و اقدامات و مواضع
4- متکی به ظرفیتهای درونزای داخل کشور
5- عدالتخواه و عدالتگرا و عدالتمنش
6- قانونگرایی و پایبندی همه کارگزاران به قانون
7- مبارزه با فساد، فقر و تبعیض
8- استکبارستیز و برخوردار از سیاست خارجی مبتنی بر ایدئولوژی اسلام
9- متکی به مردمسالاری دینی
10- مستقل و بدون وابستگی به غرب و شرق و متکی به خود
نشانههای عدم تحقق دولت اسلامی تاکنون
1- توسعه شکاف اقتصادی بین فقیر و غنی درکشور
2- فقدان مطلوبیت درخروجی مراکز آموزش عالی و عدم تربیت نسل جوان تراز انقلاب ودولت اسلامی
3- گسترش فساد در سیستم اداری و اقتصادی
4- گسترش فرهنگ غربی و سبک زندگی غیراسلامی
5- عدم دقت در گزینش مدیران و کارگزاران بر اساس معیارهای ارزشی و دینی و اسلامی
6- فقدان فریضه امر به معروف و نهی از منکر و نظارت همگانی در جامعه و مقاومت در برابر آن
7- گرایش به بیرون در توسعه و پیشرفت و عدم توجه کافی به ظرفیتهای درونی
8-عدم تطبیق قوانین و دستور العمل ها و آئین نامه ها و عملکردمسئولان و کارگزاران با اسلام ناب وشاخصهای دولت اسلامی
دیدگاههای مختلف موجود در رابطه تشکیل دولت اسلامی
1. نظريه دولت اسلامي حداقلی
اين نظريه كه در بدو پيروزي انقلاب اسلامي مطرح شد، معتقد بود كه فقه موجود در حوزههاي شيعه توانايي اداره هر حكومتي را در هر زمان ممكن دارد و احكام موجود در فقه سنتي حوزههاي علميه ميتواند پاسخگوي تمام نيازهاي اجتماعي حكومت باشد؛ در نتيجه وظيفهي سردمداران حكومت، تنها تنظيم قوانين کلي از متن اين فقه و سپس آشنا ساختن مجريان قانون با احكام موجود در رساله هاي فقهي و التزام بخشي عملي مديران نسبت به احكام الهي است.
اصول اساسي اين نظريه در ارتباط با سازوكار ايجاد دولت اسلامي در سه بند زير خلاصه مي شود:
الف) قانون اساسي انقلاب مقيد به فقه موجود گردد به اين معني كه، اصول و احكام بر آمده از فقه در تمامي لايههاي قانون اساسي جاري شود.
ب) كارگزاران و دولتمردان نظام، فقه را به شكلي صحيح آموزش ديده، التزام عملي به احكام فقهي داشته باشند و به آن وفادار بمانند.
ج) شوراي نگهبان بر اجراي قوانين كشور، كنترل و نظارت داشته باشد.
درحقيقت اين نظريه براي به جريان انداختن دين در روند ادارهي كشور، معتقد است حضور آموزههاي دين در مرحلهي قانون گذاري كفايت ميكند و نيازي به تسري آن در مدلها و نرم افزارهاي اجراكننده قانون نيست. سطحينگري در شناخت پديده هاي مفهومي و کارکردي دولت و پارامترهاي حکمراني در بستر جوامع پيچيده امروزي، سبب شد تا اغلب مديران و کارشناسان کشور، به نقش مخرب مدل ها و ساختارهاي اداره کمتر توجه نمايند.
اين نظريه در محدوده دهه اول انقلاب، نگاه غالب در ميان صاحب نظران و مسئولان نظام بود و گمان ميرفت با پيگيري دقيق موارد يادشده، دستيابي به دولت اسلامي مطلوب ممكن خواهد شد. اما پس از آنكه اصول اين تفكر به شكلي نسبي در فرآيند انقلاب تحقق يافت و چند سالي به تجربه گذاشته شد، رفتهرفته ضعفهاي خود را نشان داد.
در حقيقت دولتمردان كشور پس از آنكه با ساختارهاي حكومتي و سيستمهاي اجرايي درگيري بيشتري پيدا كردند، به شالودهي پيچيده حكومت و ساز و كار ادارهي اجتماع پي بردند؛ چرا كه رفته رفته روشن شد، چنين تلاشي براي جمع
كردن دو مفهوم دولت و اسلام در كنار هم و تلاش براي تعامل دين با كارشناسي و مدلهاي جهت دار غربي، نتيجهاي جز سپردن ارکان اصلي دولت به دست کارشناسان سکولار و حاکم کردن روشهاي اداره غير اسلامي بر ارکان حکومت ديني، به همراه ندارد. حاکميتي که منجر به تضعيف عملي شعارهاي انقلاب اسلامي همچون عدالت و پياده سازي ارزش هاي ديني در جامعه شد. علاوه بر اين، تفاوت نگاه و عمل مديراني که تلاش داشتند تا بر اساس اهداف و مباني اسلامي گام بردارند با معيارهاي غير ديني کارشناسي سکولار، مشکلات و ناهماهنگي هايي را در صحنه عمل موجب شد و به همين خاطر صاحبنظران را به بررسي علل اين ناهنجاري ها رهنمون ساخت.
عدم همراهي طرفداران اين نظريه با مقتضيات زمان و مکان و ناتواني اين نگاه در پاسخ گويي به مسائل جديدي که به واسطه ورود جامعه شيعه به گستره زندگي نوين اجتماعي و تجربه حکومت داري مدرن، برخي را بر آن داشت که به فقه سنتي شيعه حمله ور شوند و خروج از مشکلات موجود را در نفي و طرد دين و حضور آن در امور اجتماعي
جستجو کنند. حضرت امام براي حل و فصل مساله و جلوگيري از بروز انحراف در مسير اداره نظام و توليد نظريه دولت اسلامي، با تاکيد بر فقه سنتي حوزه، راهبرد صحيح براي برقراري نسبت مطلوب ميان دين و دولت را در «فقه سنتي پويا» دانستند. ارائه اين راهبرد از سوي حضرت امام، مسير را براي تکامل نظريه دولت اسلامي و حرکت به سمت عمق بخشي به انديشه دولت سازي هموار کرد.
2. نظريه دولت اسلامي حدوسطی
نظريه حاضر را ميتوان نگاهي جامعتر از ديدگاه قبل دانست؛ چرا كه صاحبان اين نظريه معتقدند علاوه بر تدوين قوانين براساس معرفت ديني و احكام فقهي، لازم است در فقه نيز تحول ايجاد شود؛ بدين معني كه بايد فقه موجود توسعه يافته و نفوذ خود را در عرصههاي مختلف اجتماعي بيشتر و بيشتر نمايد. البته با اين قيد كه به دليل يقيني بودن و حجيت داشتن روش تفقه و مدل استنباط حوزههاي علميه، تحول وتكامل ضرورتاً بايد با تكيه بر اصول فقه موجود صورت گرفته و از قواعد آن پيروي كند.
نظريه حدوسط، مدعي است نظام اسلامي به «فقيه كارشناس» نيازمند است.براين پايه، كساني بايد به اداره علمي كشور بپردازند كه دو ويژگي بارز فقاهت ديني و كارشناسي موضوع را در خود جمع كرده باشند؛ به عبارت ديگر براي ايجاد دولت اسلامي لازم است افرادي تربيت شوند كه هم تفقه ديني، و هم كارشناسي را فراگرفته باشند تا با استفاده از معادلات كارشناسي، موضوعات اجتماعي را تحليل كنند و پس از شناخت موضوع، حكم متناسب با آن را از منابع ديني استخراج نمايند.
راه حل اجرايي اين نظريه را ميتوان در ورود بعضي از دانشگاهها و موسسات علمي روز در ساختار حوزهي علميه، و نيز تأسيس مراكز آموزش عالي با گرايش حوزوي ملاحظه كرد؛ مراكزي كه با تدوين دروس تركيبي سعي در پرورش كارشناسان فقيه دارند. بدين ترتيب ميتوان گفت، اين نظريه معتقد است كه با پرورش كارشناس اسلامي، ميتوان شكل تعارض و تعاند دو مرجع تصميم ساز در نظام را حل كرد و بدين شكل به سمت تحقق دولت اسلامي رهنمون شد.
اين ديدگاه در دهه دوم انقلاب اسلامي، مورد پذيرش بسياري از صاحب نظران و مديران کشور قرار گرفت؛ در نقد اين نظريه بايد گفت كه هرچند اين نگاه توانسته است با عبور از نگرش سادهانگارانهاي كه بر نظريهي قبل حاكم بود، خود را از بند تحجر ناشي از سنت گرايي مفرط رها سازد؛ اما صاحبان اين انديشه به دليل عدم اطلاع عميق و بنيادي از مديريت كلان اجتماعي، تمام تلاش خود را در پرورش مديران و كارشناسان دولت خلاصه كردهاند و هيچ نگاهي به نرمافزارها و مدلهاي مورد استفاده آنان ندارند؛ در صورتي كه اگر بپذيريم مدلهاي كلان اقتصادي، فرهنگي و سياسي غرب با جهتگيريهاي خاص و پيش فرضهاي معرفتي مكتب ليبرال دموكراسي طراحي شده است و علوم و نرم افزارهاي اجرايي آنان در راستاي پاسخگويي به نيازهاي مادي بشر غربي و لذت جويي هرچه بيشتر از دنيا توليد شده است، ديگر نميتوان به راحتي به چنين نظرياتي روكرد و به تلاشي ناموفق تن داد.
مشکل اصلي اين انديشه را بايد در توقف در روش اجتهاد سنتي و عدم وارد کردن مقتضيات زمان و مکان در نظام استنباط احکام شرعي دانست که در نهايت سبب مي شود فقه شيعه تنها از نظر مسائل فقهي و کميت ابواب فقه توسعه يابد و تعالي بخشي در کيفيت دستيابي به احکام فقهي، مورد عنايت قرار نگيرد. اين نگاه به روش استنباط احکام که به «فقاهت ساختارگرا» معروف است، هرچند امکان پاسخ گويي به برخي از مسائل مستحدثه حکومتي در روند حکمراني
را به همراه دارد؛ اما نمي تواند پاسخ گوي همه مسائل مورد نياز حاکمان در مواجهه با ساختارهاي مدرن دولت به معناي امروزي باشد.«فقاهت ساختارگرا در مقابل فقاهت اجتماعى و فقه اداره نظام زندگى مردم قرار دارد. اين نوع از فقاهت توجه به مقتضيات زمان و مكان نمى‏كند و رويكردهاى اجتماعى را در درون نظام استنباط احكام وارد نمى‏سازد»
در حقيقت صاحبان اين انديشه، پويايي مطرح شده در انديشه حضرت امام(ره) را صرفا در گستره کمي فقه شيعه معنا کردند و از ضرورت پيشرفت در فقاهت حوزه و ورود مقتضيات زمان و مکان در شيوه استنباط احکام غافل شدند.
از اين رو مقام معظم رهبري در راستاي اصلاح و تکامل اين نظريه وارد عمل شدند و اين ديدگاه را مطرح نمودند که فقاهت، يك شيوه و روش براى استنباط آن چيزى است كه ما اسمش را «فقه» مى‏گذاريم.... فقاهت يعنى شيوه استنباط. خود اين هم به پيشرفت احتياج دارد. اينكه چيز كاملى نيست، بلكه متكامل است. نمى‏شود ادعا كرد كه ما امروز ديگر
به اوج قله فقاهت رسيده‏ايم و اين شيوه ديگر بهتر از اين نخواهد شد؛ نه، از كجا معلوم است؟ روشها كه عوض شد، جوابهاى مسائل نيز عوض خواهد شد و فقه طور ديگرى مى‏شود. اين از جمله كارهايى است كه بايد بشود.... گشودن آفاق و گستره‏هاى جديد در امر فقاهت لازم است.... امروز كدام مجتهد حاضر است آن گونه [روش گذشته و كهن] بحث كند؟ آن فتاوا ساده و سطحى است. مجتهد امروز هرگز راضى نمى‏شود آن‏طور كار كند و استنباط نمايد.
3. نظريه دولت اسلامي حداکثری
سومين نظريه كه نگاه حداکثري به پديده دولت و بسترهاي شکلگيري و عمل آن دارد، به دليل دستيابي به نگاهي کلان و جامع در اين زمينه، از عمق بالايي برخوردار است. در حقيقت اين ديدگاه معتقد است علاوه بر لزوم دخالت دين در جريان شكلگيري قانون و نيز تربيت كارشناسان فقيه و اسلام شناس، بايد مباحث تحليلي كارشناسان در امر مهندسي و مديريت نظاممند جامعه نيز از معيارهاي ديني استخراج شده و سخت افزارها و نرم افزارهاي دولت در ترازوي سنجش ديني قرار گيرند. به عبارت ديگر، امر «كارشناسي» كه با آن راهكار ادارهي جوامع استخراج ميشود و چيستي و چگونگي الگو ها و نرم افزارهاي دولتي را معين مي کند، بايد به سمت اسلامي شدن پيش رود. براين اساس مهمترين راهكار اصولي براي تحقق دولت اسلامي، رسيدن به كارشناسي اسلامي به منظور اداره نظام مند دولت اسلامي، در راستاي تحقق اهداف و آرمان هاي انقلاب اسلامي است. اين نگاه که ميتوان آن را نظريه تکامل يافته دولت اسلامي دانست، از دهه سوم انقلاب اسلامي مورد توجه قرار گرفت و امروزه نيز که در دهه چهارم انقلاب اسلامي قرار داريم، به عنوان آرمان دولت اسلامي مطلوب، در چارچوب تحقق مرحله سوم نقشه راه نظام، از سوي مسئولان و انديشمندان ايران اسلامي پيگيري و دنبال مي-شود.
شکلگيري اين نظريه در سطح جامعه نخبگان کشور، علاوه بر تاثيرپذيري از تجربيات دو نظريه قبل از خود، مرهون هدايت ها و جهت دهي هاي راهبردي مقام معظم رهبري است. ايشان با بسترسازي گفتماني لازم و ارتقاء سطح بينش نخبگان حوزوي و دانشگاهي و مسئولين نظام اسلامي، امروزه مديريت کلان دستيابي به دولت اسلامي حداکثر را برعهده دارند. برخي از گفتمانهايي که رهبري فرزانه انقلاب براي شکل گيري اين نظريه مطرح فرمودند عبارت است از: «تحول در حوزه» ؛ «جنبش نرم افزاري» و «الگوي اسلامي ايراني پيشرفت».
گفتمان تحول در حوزه، در راستاي توجه هرچه بيشتر حوزه هاي علميه به نيازهاي انقلاب اسلامي در مرحله دولت سازي و پاسخ به سوالات بنيادي نظام در ساخت دولت اسلامي از منظر اجتهاد پويا شکل گرفت. از اين رو در چارچوب راهبرد سه گانه «حفظ،ترميم و بالندگي» ضرورت تحول اصولي حوزهها به منظور همراه سازي هرچه بيشتر حوزه عليمه هاي با نظام اسلامي مطرح شد. بر اين اساس وظيفه اصلي حوزههاي علميه تبيين نظريه بنيادي مربوط به جمهوري اسلامي كه همان نظريه حاكميت اسلام است.
گفتمان جنبش نرم افزاري و نهضت توليد علم نيز در جهت اسلامي سازي هرچه بيشتر دانشگاه هاي کشور به منظور تلاش در جهت توليد علوم و نرم افزارهاي مورد نياز اداره دولت اسلامي مطرح شد. بر اين اساس، دانشگاهها موظفند مبتني بر نظريههاي بنيادي و معارف اسلامي مورد نياز حکومت که در حوزههاي علميه توليد ميشوند، معادلات علمي و علوم اسلامي هماهنگ با ساختارها و روش هاي نظام اداره را توليد نمايند.
الگوي اسلامي ايراني پيشرفت را نيز بايد گفتماني جامع در همين راستا ارزيابي کرد. اين الگو مبتني بر نفي تقليد از مدل هاي غربي و در چارچوب توليد الگوي جامع پيشرفت اسلامي که دربردارنده مدل ها و نرم افزارهاي مورد نياز دولت اسلامي کارآمد است، توليد ميشود. ميتوان مدعي شد مقام معظم رهبري با استفاده از گفتمانهاي سه گانه فوق، بسترها و زيرساخت هاي علمي و عملي دستيابي به دولت اسلامي حداکثر را بنيان نهادند. ايشان با دعوت حوزههاي علميه به استفاده از اجتهاد پويا و فقاهت پاسخگو به مسائل بنيادي دولت اسلامي، خاستگاه اسلامي دولت را تبيين فرمودند و همچنين با استفاده از گفتمان جنبش نرم افزاري، دانشگاهها را به سمت توليد معادلات علمي نظريه دولت اسلاميِ مطلوب رهنمون ساختند و در نهايت، با موج آفريني گفتماني حول ضرورت طراحي الگوي پيشرفت اسلامي ايراني، هرم توليد الگوهاي مورد نياز اداره جامعه را تکميل کردند
آسیب‌شناسی فرآیند تحقق دولت اسلامی در پایان دهه سوم انقلاب از دیدگاه مقام معظم رهبری*
در مسیر تولد و رشد هر پدیده ای، ممکن است آسیب ها و آفت هایی بروز کند و از تحقق یا استمرار آن جلوگیری نماید؛ موانع همان آسیب ها و آفتهایی هستند که اگر زدوده نشوند، ادامه حیات آن پدیده را با مشکلات جدی روبه‌رو می سازند.
آسیب شناسی یعنی شناسایی آن دسته از عوامل مهم و مؤثری که به وجود آمدن و تداوم حیات آن ها می‌تواند فرآیند تحقق اهداف هر نظامی (سیستمی) را متوقف و یا به صورت محسوس، کُند نماید
انقلاب، نظام و جامعه اسلامی هم اگر به آسیب زدایی و آفت زدایی توجه کافی نکند، آسیب‌ها و موانع، حرکت تکاملی و رو به توسعه آن را مسدود می‌کنند و تحقق اهداف آن را به تأخیر انداخته، یا ناممکن می‌سازند. شاید به تعداد اهدافی که هر انقلاب و جامعه و حکومت دنبال می‌کند بتوان آسیب ها و موانعی را پیش‌بینی کرد.آسیب شناسی انقلاب اسلامی ایران، به معنی بررسی واقع بینانه مشکلات، اشکالات، انحرافات، آفات، تحریفات و موانع رشد و کمال انقلاب اسلامی است. مراد از آسیب ها و آفات، اموری هستند که می‌توانند دستیابی انقلاب اسلامی را به آرمان ها و اهداف خود، کُند یا ناممکن سازند. این بدین معنی است که غایت و آرمان نهایی انقلاب اسلامی ایران - در سال 1357- فقط سقوط یک رژیم سیاسی و جایگزینی رژیم سیاسی دیگر نبوده که با تحقق آن، انقلاب پایان یافته باشد بطور کلی فرآیند تکاملی انقلاب اسلامی را رهبری به 5 مرحله تقسیم بندی نموده اند: 1- پیروزی انقلاب اسلامی 2- تحقق نظام اسلامی 3- تشکیل دولت اسلامی 4- شکل گیری کشور اسلامی 5- ساختن دنیای اسلامی.
رهبر معظم انقلاب اسلامی این مراحل پنج‌گانه را چنین تشریح نموده‌اند:
«ما می‌خواهیم آن نظامی، آن تشکیلاتی و آن حکومتی را که بتوان این هدفها را در آن محقّق کرد، به وجود آوریم. این یک فرآیند طولانی و دشواری دارد و شروعش از انقلاب اسلامی است... این قدمِ اوّل است.
انقلاب که تحقّق پیدا کرد، بلافاصله بعد از آن، تحقّق نظام اسلامی است. نظام اسلامی، یعنی طرح مهندسی و شکل کلّی اسلامی را در جایی پیاده کردن. مثل این‌که وقتی در کشور ما نظام سلطنتی استبدادی فردی موروثی اشرافی وابسته برداشته شد، به جای آن، نظام دینی تقوایی مردمی گزینشی جایگزین می‌شود؛ با همین شکل کلّی که قانون اساسی برایش معیّن کرده، تحقق پیدا می‌کند؛ یعنی نظام اسلامی. بعد از آن‌که نظام اسلامی پیش آمد، نوبت به تشکیل دولت اسلامی به معنای حقیقی می‌رسد؛ یا به تعبیر روشن‌تر، تشکیل منش و روش دولتمردان - یعنی ماها - به گونه‌ی اسلامی؛ چون این در وهله‌ی اول فراهم نیست؛ بتدریج و با تلاش باید به وجود آید. مسؤولان و دولتمردان باید خودشان را با ضوابط و شرایطی که متعلق به یک مسؤول دولت اسلامی است، تطبیق کنند. یا چنان افرادی - اگر
هستند - سر کار بیایند؛ یا اگر ناقصند، خودشان را به سمت کمال در آن جهت حرکت دهند و پیش ببرند. این مرحله‌ی سوم است که از آن تعبیر به ایجاد دولت اسلامی می‌کنیم. نظام اسلامی قبلاً آمده، اکنون دولت باید اسلامی شود. دولت به معنای عام، نه به معنای هیأت وزرا؛ یعنی قوای سه‌گانه، مسؤولان کشور، رهبری و همه.
مرحله‌ی چهارم - که بعد از این است - کشورِ اسلامی است. اگر دولت به معنای واقعی کلمه اسلامی شد، آن‌گاه کشور
به معنای واقعی کلمه اسلامی خواهد شد؛ عدالت مستقر خواهد شد؛ تبعیض از بین خواهد رفت؛ فقر بتدریج ریشه‌کن می‌شود؛ عزّت حقیقی برای مردم به وجود می‌آید؛ جایگاهش در روابط بین‌الملل ارتقاء پیدا می‌کند؛ این می‌شود کشور اسلامی.
از این مرحله که عبور کنیم، بعد از آن، دنیای اسلامی است. از کشور اسلامی می‌شود دنیای اسلامی درست کرد. الگو که درست شد، نظایرش در دنیا به وجود می‌آید.» (12/9/79)
معظم له در پاسخ به این سوال که هم‌اینک ما در کدام مرحله قرار داریم می‌فرمایند:
«ما در کدام مرحله‌ایم؟ ما در مرحله‌ی سومیم؛ ما هنوز به کشور اسلامی نرسیده‌ایم. هیچ کس نمی‌تواند ادّعا کند که
کشور ما اسلامی است. ما یک نظام اسلامی را طرّاحی و پایه‌ریزی کردیم - «ما»، یعنی همانهایی که کردند - و الان یک نظام اسلامی داریم که اصولش هم مشخّص و مبنای حکومت در آن‌جا معلوم است. مشخّص است که مسؤولان چگونه باید باشند. قوای سه‌گانه وظایفشان معیّن است. وظایفی که دولتها دارند، مشخّص و معلوم است؛ اما نمی‌توانیم ادّعا کنیم که ما یک دولت اسلامی هستیم؛ ما کم داریم. ما باید خودمان را بسازیم و پیش ببریم. ما باید خودمان را تربیت کنیم. البته اگر در رأس کار یک امام معصوم مثل امیرالمؤمنین(ع) باشد که قولش، فعلش و منشش الگوست، کار برای کارگزاران نظام آسانتر است؛ چون نسخه‌ی کامل را در اختیار دارند و در همه چیزش هدایت هست. وقتی آدمی مثل من در رأس کار باشد، البته کارِ کارگزاران مشکلتر است؛ ولی ثوابشان هم بیشتر است. اگر توانستند در این راه حرکت کنند، اجر الهی‌شان بیشتر خواهد شد. هر کدام از شما تلاش کنید که برای این مسؤولیتها خودتان را با الگوی اسلامی منطبق سازید؛ یعنی دینتان، تقوایتان، رعایتتان نسبت به حال مردم، رعایتتان نسبت به شرع، رعایتتان نسبت به بیت‌المال، اجتنابتان از خودخواهیها و خودپرستیها و رفیق‌بازیها و قوم‌وخویش‌پرستیها و اجتنابتان از تنبلی و بیکارگی و بی‌عملی و هوی و هوس و این چیزها مطابق با الگوی اسلام باشد.» (12/9/79)
گام سوم حرکت تکاملی انقلاب که تشکیل دولت اسلامی است، همچون مراحل پیشین با آسیب‌ها و تهدیداتی مواجه است که گذر از این مرحله بدون شناخت دقیق آنها میسر نخواهد بود. در این میان بزرگترین کارشناس و ناظر دقیقی که از جایگاهی رفیع صلاحیت آسیب‌شناسی انقلاب اسلامی را دارد، رهبری معظم انقلاب اسلامی است که در سالهای اخیر به کرّات به این مساله پرداخته و آسیب‌های متعددی را در حوزه‌های مختلف گوشزد نموده‌اند. در آستانه آغاز دهه چهارم انقلاب اسلامی مروری بر رهنمودهای ایشان می‌تواند ضامن تحقق اهداف گام سوم انقلاب اسلامی در شکل گیری دولت اسلامی باشد.
آسیب‌های درونی – آسیب‌های بیرونی
دولت اسلامی دشمنانی هم دارد. دولت اسلامی دو دسته دشمن دارد: یک دسته دشمنان شناخته شده هستند. همه‌ی سلطه‌گران و دیکتاتورهای دنیا به دلایل واضح دشمن دولت اسلامی‌اند؛ چون دولت اسلامی با اصل سلطه و دیکتاتوری مخالف است. کسانی هستند که به دین یا به ورود دین در عرصه‌ی زندگی معتقد نیستند - به اصطلاح سکولارها - اینها هم با دولت اسلامی مخالفند؛ می‌گویند اقتصاد باید از دین جدا باشد، سیاست از دین جدا باشد، زندگی اجتماعی از دین جدا باشد، تحرکات و نشاط‌های مردمی عمومی از دین جدا باشد. مخالفت‌ها هم در طیف وسیعی انجام می‌گیرد؛ از مخالف بودن، تا مخالفت کردن، تا معارضه‌های جدی کردن. مترفین بین‌المللی - یعنی ثروتمندان عظیم
جهانی که نفت و منابع عمده‌ی جهانی را در اختیار خودشان می‌خواهند و برای این کار دارند حداکثر تلاش علمی و عملی را می‌کنند - اینها هم جزو دشمنان بیرونی دولت اسلامی‌اند. عرض کردیم دشمن‌ها لزوماً دشمنی نمی‌کنند؛ بعضی از آنها دشمن‌اند، بعضی دشمنی کردنشان به صورت مخالفت و اعتراض است، بعضی وارد میدان می‌شوند و گلاویز می‌شوند. بنابراین انواع و اقسام دشمنی وجود دارد و باید با هر کدام به نحوی برخورد کرد.
دسته دوم دشمنان درونی‌اند؛ یعنی آفت‌ها، بیماری‌ها و میکروب‌ها. مرگ ما بیش از آنچه ناشی از این باشد که دیگری
بیاید ما را بکُشد، ناشی از این است که در درون خودمان اختلافی به‌وجود می‌آید. غالباً مرگ‌های ما ناشی از ویروسی، میکروبی، بیماری‌یی و سلول عاصی‌یی است که سرطان درست می‌کند؛ کمتر ناشی از این است که کسی بیاید آدم را بکُشد. دولت اسلامی هم همین‌طور است؛ باید مواظب دشمن‌های درونی‌اش باشد.(8/6/84)
یعنی در درون نظام، که این مال غریبه‌ها نیست؛ این مال خودیهاست. خودیها ممکن است در یک نظام، بر اثر خستگی، بر اثر اشتباه در فهم راه درست، بر اثر مغلوب احساسات نفسانی شدن و بر اثر نگاه کردن به جلوه‌های مادی و بزرگ انگاشتن آنها، ناگهان در درون، دچار آفت‌زدگی شوند. این، البته خطرش بیشتر از خطر اولی است. این دو نوع دشمن - آفت برونی و آفت درونی - برای هر نظامی، برای هر تشکیلاتی و برای هر پدیده‌ای وجود دارد. اسلام برای مقابله با هر دو آفت، علاج، معین کرده و جهاد را گذاشته است. جهاد، مخصوص دشمنان خارجی نیست. «جاهدالکفارو المنافقین(218).» منافق، خودش را در درون نظام قرار می‌دهد. لذا با همه‌ی اینها باید جهاد کرد. جهاد، برای دشمنی است که می‌خواهد از روی بی‌اعتقادی و دشمنی با نظام، به آن هجوم بیاورد. همچنین، برای مقابله با آن تفکک داخلی و از هم پاشیدگی درونی، تعالیم اخلاقی بسیار با ارزشی وجود دارد که دنیا را به‌طور حقیقی به انسان می‌شناساند و می‌فهماند که «اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب ولهووزینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد(219)» تا آخر. یعنی این زر و زیورها، این جلوه‌ها و این لذتهای دنیا اگرچه برای شما لازم است؛ اگرچه شما ناچارید از آنها بهره ببرید؛ اگرچه زندگی شما وابسته به آنهاست و در این شکی هم نیست و باید آنها را برای خودتان فراهم کنید؛ اما بدانید که مطلق کردن اینها و چشم بسته به دنبال این نیازها حرکت کردن و هدفها را به فراموشی سپردن، بسیار خطرناک است.(6/11/71)
موانع درونی تحقق دولت اسلامی
1-هوی و هوس‌پرستی درجامعه و کارگزاران
اوّل، هوس‌پرستی و هوی‌پرستی است. تعجّب نکنید؛ از همه‌ی خطرها بالاتر، همان هوای نفسی است که در دل ماست؛ «انّ اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک»؛ از همه‌ی دشمن‌ها دشمن‌تر، همان نفس، همان «من» و همان خودی است که در وجود توست؛ آن منیّتی که همه چیز را برای خود می‌خواهد.
این‌جا هم از زبان پیغمبر همین را می‌فرماید: «انّ اخوف ما اخاف علیکم اثنان اتّباع الهوی و طول الأمل فأمّا اتّباع الهوی فیصدّ عن الحق»؛ یعنی پیروی از هوای نفس، شما را از راه خدا گمراه می‌کند. غالب این گمراهی‌ها به خاطر هوای نفس است. البته ما برای خودمان هزار رقم توجیه درست می‌کنیم، برای این‌که از راه خدا منحرف شویم و حرف و عملمان غیر از آن چیزی باشد که شرع و دین برای ما معیّن کرده است. هوای نفس خصوصیتش این است که شما را از سبیل‌اللَّه - که جهاد در سبیل‌اللَّه لازم است - گمراه می‌کند. (12/9/79)
2-آرزوهای طولانی درکارگزاران
«و امّا طول الأمل فینسی الأخرة». طول امل، یعنی آرزوهای دور و دراز شخصی؛ این طول‌الأمل - یعنی آرزوهایی که یکی پس از دیگری می‌آیند و تمام‌نشدنی‌اند - جلوِ چشم انسان صف می‌کشند؛ برای انسان هدف درست می‌کنند و هدفهای حقیر در نظر انسان عمده می‌شود. خاصیت این هدفها «ینسی الأخرة» است؛ آخرت را از یاد انسان می‌برند؛ انسان دائماً مشغول هدفهای حقیر می‌شود؛ برای انسان وقتی باقی نمی‌ماند؛ دلِ انسان را می‌میرانند؛ میل به دعا، میل
به انابه، میل به تضرّع و میل به توجّه را برای انسان باقی نمی‌گذارند. (12/9/79)
3-سستی ایمان انقلابی
مهمترین نقاط ضعفی که در زمینه‏ی مسئولان وجود دارد یکی مسئله‏ی سستی بینش و ایمان انقلابی و اسلامی در بعضی از مسئولان است. اینها مجذوب نسخه‏های سیاسی غرب هستند؛ آن هم نسخه‏های غلط از آب درآمده.(12/8/8
4- انفعال و خودباختگی
آفت دومی که در چنین مواردی، مسؤولان و رهبران و گردانندگان اجتماعات را تهدید می‌کند، این است که آنها را دچار انفعال و خودباختگی کنند و در موضع تأثیرپذیری ناخواسته از اراده‌ی دیگران قرار دهند. امام بزرگوار، در مقابل این آفت دوم هم مثل کوه ایستاد. آن چیزی که باید مورد توجّه قرار گیرد و من اصرار دارم که مردم عزیز ما - بخصوص جوانان - و همچنین مسئولان بخشهای مختلف نظام مقدّس جمهوری اسلامی به آن توجّه کنند، این است که دشمنان نظامِ جمهوری اسلامی، وقتی نمی‌توانند در میدان مبارزه‌ی رویاروی، کار مؤثّری با این نظام انجام دهند؛ یعنی نمی‌توانند به آن ضربه‌ی نظامی بزنند؛ نمی‌توانند انفجار داخلی درست کنند؛ نمی‌توانند ضربه‌های امنیتی بزنند؛ نمی‌توانند با محاصره‌ی اقتصادی، آن را به زانو درآورند - وقتی از همه‌ی اینها مأیوس می‌شوند - یک راه برایشان باقی می‌ماند و آن، این است که نظام اسلامی و انقلابی را به مواضعی برخلاف اصولِ خود سوق دهند، یا به عبارت ساده‌تر و روشنتر، آن را وادار کنند که از گفته‌های خود در زمینه‌ی مسائل انقلاب برگردد؛ حرف و مواضع خود را تخطئه کند و خودش را دچار تناقض نماید! این را از چه راهی انجام می‌دهند؟ از راه فشارهای تبلیغاتی، فشارهای سیاسی، فشارهای فرهنگی. جو را آن‌چنان از فشار انباشته می‌کنند که انسانهای ضعیف‌النّفس، در مقابل این فشار نمی‌توانند مقاومت کنند.(14/3/76)
این خیلی مهم است که انسان در مقابل دشمن، دچار انفعال نشود. تمام سعی امروز دنیای مادی مستکبر - یعنی همین دولتهای استکباری که زمام مسائل اقتصاد و تسلیحات عالم و حتی در موارد بسیاری، فرهنگ خیلی از کشورها را هم در دست دارند - این است که هر جا مقاومتی هست، آن را از طریق منفعل کردن خرد کنند. انفعال در مقابل دشمن، غلط‌ترین کار و بزرگترین اشتباه است. دشمن را از لحاظ دشمنی، باید به حساب آورد؛ یعنی در مقابل او، او را حقیر نشمرد و در برابرش آماده بود و دفاع کرد؛ اما از دشمن نباید حساب برد، نباید تحت تأثیر قرار گرفت و نباید در مقابلش منفعل شد. دشمن می‌خواهد جوامع را منفعل کند. امروز از لحاظ فرهنگی و سیاسی، بیشترین تکیه‌ی آنها این است. راجع به قضیه‌ی زن جنجال درست می‌کنند؛ راجع به حقوق بشر جنجال درست می‌کنند؛ راجع به مسأله‌ی دمکراسی جنجال درست می‌کنند؛ راجع مسأله‌ی نهضتهای آزادیبخش جنجال درست می‌کنند، برای این‌که طرف مقابل را دچار انفعال کنند. بزرگترین اشتباه این است که ما در این قضایایی که آنها جنجال درست می‌کنند، طوری حرف بزنیم که بخواهیم آنها را راضی کنیم. این، همان انفعال است. (17/2/76)

5- نسیان هدف وهویت
در ادبیات سیاسی، خودفراموشی به معنای فراموش کردن هویّت خود، چیز خیلی بدی است - قوم و ملتی هویّت و تاریخ و فرهنگ و زبان خود را فراموش کنند؛ که نتیجه‌ی آن، ذلّت و بدبختی این قوم خواهد بود - لیکن در ادبیات اخلاقی، اهمیت خودفراموشی، بیشتر است و خطرش حتّی سنگینتر از خودفراموشی سیاسی است. معنای نسیان نفس این است که انسان از هویّت و هدف وجود و باطن و دل و روح خود غفلت کند و دچار فراموشی شود؛ یعنی تسلیم جریان مادّی فاسدی شود که او را با خود می‌برد تا به منجلاب و باتلاق برساند و برای انسان هیچ مقاومتی در مقابل حرکت بدی و فساد و شر وجود نداشته باشد. «فانسیهم انفسهم» یعنی انسان دچار لاابالیگری و وادادگی شود و اصلاً
نداند که برای چه آمده است. «اولئک هم الفاسقون»؛ اینها فاسقند. فسق به همین معناست؛ یعنی خارج شدن از چیزی بر اثر فساد و گندیدگی.یعنی بر اثر وادادگیها، آن عطر و آب و رنگ و عنصر ایمان از وجود انسان جدا شود. بنابراین یکی از آفتهای استقامت، نسیان است.
6- ارتجاع وبرگشت از راه حق
در قرآن کریم، حقیقت تلخی مطرح شده است که اگر بخواهیم اسمی برایش بگذاریم، می‌توان اسم آن را «ارتجاع»، یعنی رجعت به عقب، یا «ارتداد»، یعنی برگشتن، عقبگرد، خسران و از دست دادن دستاوردها گذاشت. راجع به این مقوله، در قرآن، حدیث و تاریخ، صحبت شده است. این مقوله، متأسفانه به جوامع و ملتهایی مربوط است که در بهترین حالات معنوی و الهی هستند. یعنی به مردمِ دوران جاهلیت مربوط نیست، بلکه به مردمِ دوران اسلام مربوط است. چون اینها هستند که ممکن است این میکروب در مزاجشان اثر بگذارد. آن، یک بیماری است که مخصوص کشورها و ملتهایی است که با حرکتی عظیم، یک قدم به جلو برداشته‌اند و به تعبیر امروز، انقلاب کرده، به جایی رسیده و خود را به خدا نزدیک کرده‌اند. به تعبیر دیگر، آن بیماری، مخصوص کسانی است که خدای متعال به آنان انعام کرده است... دشمن بزرگ انقلاب در درون انقلاب، همین میکروب ارتجاع است؛ این میکروبی که در جوامع
انقلابی رشد می‌کند، تکثیر می‌شود، نفوذ می‌کند، بیماری می‌آورد، و بیماری‌اش هم واگیر است.(15/10/73)
7-فرم‌گرایی و ظاهربینی بدون توجه به محتوا
یکی از آفتهایش این است که ما ادبیات دینی را غلیظ کنیم؛ بدون این‌که مابازایی در عمل داشته باشد. این ما را، هم به ریاکاری می‌کشاند و هم ریاکاری را در بین مردم تشویق می‌کند. این‌که ادبیات دینی تقویت شود، من با آن هیچ مخالفتی ندارم؛ ولی باید مابازا داشته باشد. بیش از آنچه در رفتارمان اسلامی عمل می‌کنیم، در زبان و اظهار و تظاهراتمان نخواهیم خود را جلوه دهیم. بیشتر اهمیت دادن به فرم تا به محتوا، از آن آفتهاست.
محتوا را باید اسلامی کرد. اگر می‌خواهیم حقیقتاً اسلامی شویم، باید در نحوه‌ی مدیریتمان تحول ایجاد کنیم. یکی از حرفهای خوب آقای رئیس جمهورمان (احمدی نژاد)در تبلیغات انتخاباتی - که به نظر من این حرف، عده‌ی زیادی را جذب کرد - تحول در مدیریت بود. این تحول در مدیریت را چه کسی باید انجام دهد؟ خود ما باید انجام دهیم. اولین گام در تحول این است که رفتار خودمان، کیفیت کارمان، عزل و نصب خودمان، اِعمال مدیریت خودمان، جذبه‌یی که به خرج می‌دهیم، انعطافی که به خرج می‌دهیم، برخوردی که با طبقات مخاطب و مراجع به خودمان انجام می‌دهیم، اسلامی باشد.
البته این‌که گفتم ادبیات دینی را غلیظ کردن بدون مابازا، یکی از آفتهاست، اشتباه نشود با کاری که بعضی‌ها گوشه و کنار دنبالش هستند که پرچم‌های اسلامی و نشانه‌های اسلامی را از بین مردم بردارند؛ نخیر، بنده این را نمی‌گویم. مطلقاً نباید نشانه‌های اسلامی را تضعیف کرد. «و من یعظّم شعائر اللَّه فانّها من تقوی القلوب»؛ اصلاً بنای شعائر بر تظاهر و بر نشان دادن و بر مطرح کردن و جلو چشم نگهداشتن است. شعائر را مطلقاً نباید تضعیف کرد. (8/6/84)

8-کج فهمی و جمود و تحجر
خطر درونی که دشمن قدیمی امت اسلامی است همان کج فهمی و جمود و تحجر، یا خودباختگی و التقاط، یا نومیدی و ضعف نفس، یا تردید و وسوسه‌ی فکری، و یا مجموعه‌یی از اینها و امثال آن است. ملت رشید و پیشرو ایران به رهبری امام خمینی عظیم راحل، دشمن درونی را شکست داد و بر آن فائق آمد تا توانست در جبهه‌های سیاسی و نظامی پیروز شود و نظام جمهوری اسلامی را در کشور خود مستقر و در مدت بیست سال در راه آن مجاهدت کند.
چنین حرکت عظیمی، معمولاً و عادتاً با یکی از دو آفتِ «تحجّر» یا «انفعال» مواجه می‌شود. چنین کار بزرگی،
آفاتی دارد و آفت بزرگ چنین حرکت عظیمی با این ابعاد وسیع - همان‌طور که گفتم - یکی از دو آفت «تحجّر» یا «انفعال» است. (28/12/77)تحجّر این است که، کسی که می‌خواهد کار بزرگی را با این عظمت انجام دهد، نتواند نیازهای زمان و لوازم هر لحظه لحظه‌ی زندگی یک ملت را از قرآن بشناسد و بخواهد در یک وضعیت ایستا و بدون انعطاف، حکم نماید و کار کند و پیش برود. این، امکان‌پذیر نیست. معنای تحجّر آن است که، کسی که می‌خواهد از مبانی اسلام و فقه اسلام، برای بنای جامعه استفاده کند، به ظواهر احکام اکتفا نماید و نتواند کشش طبیعی احکام و معارف اسلامی را، در آن جایی که قابل کشش است، درک کند و برای نیاز یک ملت و یک نظام و یک کشور - که نیاز لحظه به لحظه است - نتواند علاج و دستور روز را نسخه کند و ارائه دهد. این، بلای بزرگی است.(14/3/76)
9-دنیازدگی
یک آسیب دیگر، دنیازدگیاست. خیلی از ما، آنهایی که قدرت و پست را طعمه دانستند متأسفانه دچار دنیازدگی شده‏ایم. کسی که برای خود مسئولیتی قائل است، اگر دنیازده و رفاه‏زده شد، کارش زار خواهد شد و کار مردم را هم زار خواهد کرد.(12/8/80)
10-اشرافیگری
از جمله‏ی چیزهایی که روند حرکت به سمت عدالت را در جامعه کُند می‏کند، نمود اشرافیگری در مسئولان بالای کشور است؛ از این اجتناب کنید. اشرافیگری دو عیب دارد؛ عیب دومش از عیب اولش بزرگتر است. عیب اول اشرافیگری، اسراف است - اشرافیگری حلال را می‏گوییم؛ یعنی آن چیزی که پولش از راه حلال و بحق به دست آمده - اما عیب دوم بدتر است و آن این است که فرهنگ‏سازی می‏کند؛ یعنی چیزی برای مسابقه دادن همه درست می‏کند. البته در این زمینه مسئولان درجه‏ی یک خیلی نقش دارند؛ تلویزیون خیلی نقش دارد؛ منش من و شما خیلی نقش دارد.(5/6/80)توصیه‏ی دوم و مترتب بر توصیه‏ی اول این است: در وضع زندگی خود از پدیده‏ی تجملات و اشرافیگری بترسید. اشرافیگری خودش یک پدیده است و ربطی به زندگی مرفه هم ندارد. بعضی‏ها زندگی خیلی مرفهی ندارند؛ اما وضع زندگیشان آلوده‏ی به پدیده‏های اشرافیگری است. مردم به من و شما نگاه می‏کنند؛ اگر در زندگی و برخورد و مصرف و نوع مشی و سلوکمان اشرافی‏مآبانه عمل کردیم، بعضی‏ها تشویق می‏شوند.(15/2/80)
11-خطر نفوذ دشمن
دشمن مستکبر، سراسیمه و شتاب‌زده همه‌ی راههای نفوذ فرهنگی و سیاسی و اقتصادی را در مد نظر قرار داده و امیدوار است بتواند از این راهها ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی را محاصره کند و پنجه‌ی شوم خود را همانند دوران پیش از انقلاب بر جسم و جان کشور عزیز ما فرو برد(31/2/81) ملت باید مراقب و هوشیار باشد تا دشمن نتواند با روشهای موذیانه - چه امنیتی، چه سیاسی و چه تبلیغاتی - در صفوفش نفوذ کند.(1/9/81) حفظ استقلال کشور در همه‌ی زمینه‌ها و جلوگیری از نفوذ و رخنه‌ی دشمنان، جزو اصول تغییرناپذیر انقلاب است.(14/3/81)
12-نفوذ صاحبان ثروت و قدرت در ارکان نظام
در دنیا ثابت شده است که زور پول از خیلی چیزهای دیگر بیشتر است. امروز خیلی از هدفهای صهیونیستی در دنیا با قدرت پول اعمال می‌شود. یکی از بزرگترین خطرات حکومت‌هایی که معتقد به مبنایی هستند، این است که صاحبان پول بتوانند در ارکان حکومت اعمال نفوذ کنند. اینها همه چیز را خراب می‌کنند. هر بخشی از نظام اگر تحت تأثیر زرمندان و ثروتمندان قرار گرفت، ضایع خواهد شد. در این زمینه، از همه بدتر قوه‌ی قضاییه است. باید خیلی مراقب باشید خدای نکرده چنین چیزی برای این قوه پیش نیاید و پول و پولدار و ثروتمند، با روشهایی که دارند، نتوانند اعمال نفوذ کنند. این هم یکی از وسایل استحکام است. نفوذهای سیاسی هم همین‌طور است. دستگاههای سیاسی، انگیزه‌های سیاسی و جریانات سیاسی نباید بگذارند نفوذ ایجاد شود. دستگاه قضایی اگر به دانش و بصیرت و پاکی و طهارت در عمده‌ترین ارکان خود متکی باشد، همان مقصودی را که دستگاه قضایی به دنبال آن است، به میزان زیادی تأمین
خواهد کرد. به این نکته باید توجه داشت.(5/4/81)
13-قرار گرفتن افراد بی‌اعتقاد به آرمانهای نظام در جایگاه مسئولیت
اگر کسی در نظام جمهوری اسلامی در مسئولیتی مشغول کار است، ولی آرمانهای نظام جمهوری اسلامی را آن‏طوری که امام بزرگوار ترسیم کرده است و در قانون اساسی تجسم پیدا کرده، در دلش قبول ندارد، اشغال آن پست برای او حرام شرعی است. آنجایی که صحبت از مسایل اساسی نظام اسلامی است، آنجایی که وحدت دین و سیاست مطرح است، آنجایی که اصول قانون اساسی مورد نظر است، آن‏جایی که الزام به تبعیت از دین و شریعت مطرح است، اگر یک مسئول عقیده‏یی غیر از این دارد، می‏تواند شهروند جمهوری اسلامی باشد - مانعی ندارد - اما نمی‏تواند مسئول باشد. (8/8/80)
من در صحبتهای با هیأت دولت و مسئولان گوناگون تأکید می‏کنم که در گزینش انسانهایی که می‏خواهند در رأس کارهای گوناگون بگمارند، دقت کنند تا آدمِ باایمان، امین، پاکدست، بی‏طمع و عمیقاً معتقد به هدفهای نظام اسلامی را انتخاب کنند. (15/2/80)
14-اختلاف و دودستگی در جامعه
آنچه که امروز جزو مشکلات اساسی ماست، اختلافات بی‌مبنا و بی‌پایه‌ای است که بین جمع علاقه‌مندان و کارکنان و خدمتگزاران نظام - جمع خودی‌ای که متعلّق به نظام است - وجود دارد. معنای خودی این است. حالا عدّه‌ای از روی کج‌سلیقگی یا بدفهمی یا موذیگری، بحث خودی و غیرخودی را با جناحهای کشور تطبیق می‌کنند که خیلی حرف بی‌ربطی است؛ نه، همه ی جناحهای انقلاب جزو مجموعه‌ی خودی کشورند. این مجموعه‌ی خودی باید با یکدیگر همراه و همدل باشند. البته معنایش این نیست که با هم اختلاف سلیقه نداشته باشند، با هم بحث طلبگی نکنند و با هم برخی از مناقشات را نداشته باشند؛ اما تظاهر کردن به این مناقشات و عمده کردن چیز کوچکی که مناقشه‌انگیز است، چیز بسیار بدی است؛ جلوِ رحمت الهی را می‌گیرد؛ مردم را که باید به شما امید و اطمینان داشته باشند تا دنبال شما حرکت کنند و از شما حمایت نمایند، از شما دلسرد و مأیوس می‌کند و شاید از همه مهمتر - یا در ردیف مهمترین‌ها - این است که شما را از کارتان باز می‌دارد. خیلی از کارهایی که به نظر نشدنی می‌آید، شدنی است؛ در صورتی که مسؤول، برای این کار متفرّغ باشد. این اختلافات و دعواها نمی‌گذارد شما متفرّغ باشید. وجود اینها در دولت، مجلس، قوّه‌ی قضایّیه، داخل یک قوّه، بین دو قوّه، چیز بسیار بدی است. از جمله چیزهایی که بسیار بد است، این‌گونه اختلافهاست. اینها را باید علاج کنید.(21/9/80)
15-دعواها و اختلافات سیاسی
نکته‌ی بعدی این است که مردم از دعواهای سیاسی و اختلافات سیاسی و من خوبم و تو بدی خسته‌اند؛ مردم این چیزها را دوست نمی‌دارند. در کشور کارهای زیادی هست که باید انجام بگیرد؛مشکلات فراوانی وجود دارد که باید برطرف شود؛در کشور باید فساد ریشه‌کن شود؛ تبعیض نباشد؛ به طبقه‌ی مستضعف و محروم - بخصوص مستضعفینِ بی‌دست و پا - به‌طور ویژه توجه شود؛ اینها وظایف اسلامی ماست؛ وظایفی است که قانون اساسی بر دوش همه‌ی مسؤولان کشور گذاشته است؛ هیچ‌کس نمی‌تواند خود را از این کارها برکنار بدارد. دعواهای لفظی، شعارهای لفاظی‌گونه، اسم از مفاهیم مبهم و بی‌سروته آوردن، مشکل مردم را حل نمی‌کند؛ مردم احتیاج دارند به این‌که در میدان عمل و کار، با لجن‌هایی که نمی‌گذارد این دریاچه‌ی مصفا طراوت لازم را داشته باشد، مبارزه شود.(25/3/84)

16-القاء صف بندیها و تقسیم بندیهای کاذب
امروز تبلیغات جهانی روی چند چیز متمرکز است: یکی از آنها این است که در داخل نظام جمهوری اسلامی، مجموعه‌ی متصدیان و خدمتگزاران نظام و کارگزاران کشور را به دو دسته تقسیم می‌کنند و برای هر دسته اسم
می‌گذارند؛ البته یک عده هم ساده‌لوحانه در داخل کشور همان حرفی را که آنها می‌زنند، تکرار می‌کنند که در واقع حرف اینها نیست، حرف آنهاست. همان دشمن خارجی وقتی متصدیان نظام را به دو دسته تقسیم کرد، اعلام می‌کند ما با این دسته موافق و با آن دسته مخالفیم؛ یک دسته اسمشان اصلاح‌طلب است، یک دسته اسمشان محافظه‌کار است. اینها دام دشمنان است؛ همه باید متوجه باشند در دام دشمن قرار نگیرند. امیرالمؤمنین علیه‌الصلاة والسلام به ما می‌فرمایند: «صلاح ذات بینکم»؛ دلها را با هم صاف و به هم نزدیک کنید. اختلاف سلیقه‌ها را به معنای دشمنی تلقی نکنید. اختلاف نظر و اختلاف سلیقه، حتی اختلاف عقاید سیاسی و دینی و غیره، تا آن‌جایی که به مبانی عملی نظام ارتباطی ندارد، می‌تواند موجب دشمنی و جدایی و خصومت با یکدیگر نشود.(1/9/81)
بنده دعوای اصلاح‌طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیم‌بندی را غلط می‌دانم. نقطه‌ی مقابل اصولگرا، اصلاح‌طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح‌طلب، اصولگرا نیست. نقطه‌ی مقابل اصولگرا، آدم بی‌اصول و لاابالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست؛ آدم هرهری مذهب است. یک روز منافع او یا فضای عمومی ایجاب می‌کند که بشدت ضد سرمایه‌گذاری و سرمایه‌داری حرکت کند، یک روز هم منافع‌اش یا فضا ایجاب می‌کند که طرفدار سرسخت سرمایه‌داری شود؛ حتّی به شکل وابسته و نابابش! نقطه‌ی مقابل اصلاح‌طلبی، افساد است. بنده معتقد به اصولگرای اصلاح‌طلبم؛ اصول متین و متقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته، با اصلاح روش‌ها به صورت روزبه‌روز و نوبه‌نو.(19/2/84)
17- عدم همکاری بخش‌های مختلف نظام
توصیه‌ی دیگر، کار جمعی و متوازن است. از جمله چیزهایی که ما همیشه در طول این چند سال توصیه کرده‌ایم و صورت هم نگرفته است و تا همین آخر هم مسؤولان دولتی به ما شکایت کردند، عدم همکاری در بخش‌های مختلف و در جاهای حساس است؛ مثلاً بخش‌های اقتصادی ما با وزارت خارجه‌ی ما. وزرای خارجه - چه زمان آقای دکتر ولایتی، چه زمان آقای دکتر خرازی - همیشه به من شکایت می‌کردند که ما با فلان کشور در زمینه‌ی سیاسی مشکلی داریم، که این مشکل را می‌توان با یک کار اقتصادی و با محاسبه حل کرد؛ ولی دستمان خالی است. یک وقت می‌بینیم بخش اقتصادی ما آمده یک کار اقتصادی کرده که ما اصلاً از آن باخبر نشدیم؛ که اگر باخبر می‌شدیم، مشکل سیاسی‌مان را به‌وسیله‌ی او حل می‌کردیم. وزرای محترم خارجه‌یی که اسم آوردم، مکرر گفته‌اند که گاهی اوقات مسؤولان بخش‌های اقتصادی در خارج معامله‌یی می‌کنند که سفیر و وزارت خارجه ی ما اصلاً از آن خبر ندارد. این‌گونه کارها ناهماهنگی است. همان‌طور که اول عرض کردم، کار شما یک کار است؛ همه دارید بخش‌های یک عمارت را می‌سازید؛ اگر کارهای شما نامتوازن باشد، آنچه از آب درمی‌آید، چیز خوبی نخواهد بود. (8/6/84)
18- فراموشی اهداف و آرمانهای انقلاب
چه کسی است که امروز نداند حمّال و عُمّالِ برنامه‌های فرهنگی مدّنظر آنها، قلم به‌دستان غافل و معترضی هستند که علاقه‌مندند در داخل زمینه‌سازی کنند تا نشاط و امیدواری مردم، به زمهریر یأس تبدیل شود؛ تا حفظ ارزشها و آرمانها به فراموشی گراید و پیوند وثیق امّت با رهبر، گسسته گردد!(18/7/77)نباید ارزش عدالت به عنوان یک ارزش درجهی دو کم‌کم در مقابل ارزشهای دیگر به فراموشی سپرده شود؛ در نظام ما این خطر وجود داشته است. ارزش‌های دیگر هم خیلی مهم است؛ مثلاً ارزش پیشرفت و توسعه، ارزش سازندگی، ارزش آزادی و مردم‌سالاری. مطرح کردن ارزش عدالت مطلقاً به معنای نفی اینها نیست؛ اما وقتی ما این ارزش‌ها را عمده می‌کنیم و مسأله ی عدالت و نفی تبعیض و توجه به نیازهای طبقات محروم در جامعه کمرنگ می‌شود، خطر بزرگی است؛ اما با عدالت‌محور بودن یک دولت، این خطر از بین می‌رود یا ضعیف می‌شود.(8/6/84)
19-بی اعتنایی به ارزشها به نام سازندگی
بدیهی است که هر ملتی برای تأمین سعادت و عزت خود نیازمند به حرکت سازندگی در کشور خود می‌باشد. مشکل
ملتهایی که نمی‌توانند با تلاش سازنده، کشور خود را از حضیض فقر و وابستگی و تبعیض و فساد سیاسی و اخلاقی نجات دهند آن است که: سازندگی را با فراموش کردن اصول ارزشی و اخلاقی و دینی صحیح، طلب می‌کنند و به دنبال سراب سازندگی، خود را در دام بیگانگان یا در ورطه‌ی فساد مالی و سیاسی و اخلاقی می‌افکنند. نتیجه آن است که به نام پیشرفت ظاهری کشور، انسانیت و شرف و استقلال خود را از دست می‌دهند، وغالباً حتی به سازندگی پایه‌ های مادی کشور خود هم توفیق نمی‌یابند و دنیا و آخرت و ماده و معنی را یکجا فدای غفلت خودمی‌کنند.(11/3/75)
20-بی توجهی به مبارزه با فقر و فساد و تبعیض
اساس اصلاحات این است که ما با فقر و فساد و تبعیض مبارزه کنیم. هر اصلاحاتی - اگر واقعا اصلاحات باشد - بر محور این می‌چرخد. بدترین فسادها در جامعه، رواج فقر و افزایش شکاف بین فقیر و غنی است. بدترین فسادها در جامعه این است که کسانی دچار فساد مالی و اقتصادی شوند و از بیت‌المال مردم برای منافع شخصی و پرکردن جیب خود تغذیه کنند. بزرگترین فسادها این است که در اجرا و اعمال قانون در جامعه تبعیض باشد و به شایستگیها و صلاحیتها و قابلیتهای افراد توجه نشود. همان فقر و فساد و تبعیضی که بارها عرض کرده‌ایم، مردم تأیید کردند که مبارزه‌ی با اینها، همان اصلاحات واقعی است. این را مردم می‌خواهند.(26/4/81)  
بنده باز هم با صدای بلند اعلام می‌کنم که مسؤولان کشور - چه در قوه‌ی مجریه، چه در قوه‌ی قضاییه و چه در قوه‌ی مقننه - باید با فقر و فساد و تبعیض در این مملکت مبارزه کنند. اگر بخواهند وضع امنیت کشور را، وضع معیشت مردم را، وضع عزت بین‌المللی ما را تأمین کنند، راهش مبارزه‌ی با همینهاست. انواع و اقسام فسادها را باید شناسایی کنند و با آن مبارزه‌ی جدی نمایند؛ نه در حرف و زبان. البته بعضی هستند که در زبان هم طاقت نمی‌آورند این حرفها گفته شود؛ با اصل مبارزه با فساد و تبعیض و فقر مخالفت می‌کنند! این افرادی که در مقابل مبارزه با فقر و فساد و تبعیض موضعگیری می‌کنند، بدون این‌که خودشان متوجه باشند، خود را متهم می‌کنند. چه کسی با مبارزه‌ی با فساد مخالف است؟ آن کسی که یا باید فاسد باشد و یا باید فریب فاسدی را خورده باشد. چه کسی با مبارزه‌ی با تبعیض مخالف است؟ آن کسی که یا باید از تبعیض منتفع باشد و یا فریب کسی را که از تبعیض منتفع است، خورده باشد؛ والا چرا باید مخالفت کند؟(7/10/79)
21-عدم پاسخگویی
پاسخگویی باید به معنای صحیح کلمه وجود داشته باشد. باید دستگاه‌های فرهنگی کشورروشن کنند که در مقابل تهاجم گسترده‌ی فرهنگی دشمنان چه تدابیری را برای اعتلا و بارور کردن فرهنگ اسلامی و انقلابی و عمومیت بخشیدن به نقاط برجسته‌ی آن به‌کار بسته‌اند. دستگاه‌های اقتصادی هم بیان کنند که برای بارور کردن اقتصاد کشور، پُر کردن شکاف طبقاتی، برطرف کردن فقر و محرومیت از طبقات محروم کشور و آباد کردن این کشور پُربرکت و قابل آبادی در همه‌ی مناطق وسیع آن، چه تلاشی انجام داده‌اند. دستگاه‌های علمی کشور - که مدیران آن در دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه‌ی کشورند - مشخص کنند که برای تولید علم، آزاداندیشی علمی و تضارب افکار - که ما از دانشگاه و حوزه این مسائل را مطالبه کردیم - چه تلاش و کار بزرگی را انجام داده‌اند؛ دستگاه‌های صنعتی و دستگاه کشاورزی کشور هم توضیح دهند. قوه‌ی قضاییه‌ی کشور توضیح دهد که برای احقاق حق مظلومان و برای این‌که مظلومان کشور حقیقتاً قوه‌ی قضاییه را ملجأ و مأوای خود بدانند و به آن پناه ببرند، چه تلاشها و کارهایی را انجام داده است. قوه‌ی مقننه که دو وظیفه‌ی عمده‌ی قانونگذاری و نظارت را برعهده دارد، مشخص کند که در امر قانونگذاری چه تلاشهایی را انجام داده تا قوانینی را بگذارنند که برای تسهیل اصلاح حقیقی کشور لازم است؛ همچنین این قوه مشخص کند که در امر نظارت بر دستگاه‌ها و مراقبت از صحت عمل آنها چه تلاشی را به انجام رسانده است.(2/1/83)
22-عدم شناخت مشکلات مردم
یکی از مهمترین موانع پیشرفت این است که مسؤولان و نخبگان و قشرهایی‏که می‏توانند روی ذهنهای دیگران اثر بگذارند، در شناخت مشکلات مردم اشتباه کنند و خواسته‏های مردم را درست نفهمند یا خواسته‏های مردم را به نقاط کم‏ارزش و بی‏ارتباط با زندگی واقعی مردم ربط دهند؛ این چیز بسیار بدی است. باید نخبگان، مسؤولان، برجستگان و کسانی‏که می‏توانند روی افکار مردم به راحتی اثر بگذارند، به این نکته توجه کنند.(21/7/82)
جمع بندی
بندهای مذکور سرفصل‌های مهم آفات و موانع درونی پیش روی تحقق دولت اسلامی است که سومین گام از
مراحل پنج گانه سیر تکاملی انقلاب اسلامی می‌باشد. در کنار این آفات درونی می توان آسیب‌های بیرونی که نتیجه اقدامات دشمنان انقلاب اسلامی است را نیز رصد و مورد مطالعه قرار داد.
امروز که در آستانه آغاز دهه چهارم انقلاب اسلامی، گفتمان حاکم بر قوه مجریه ازگفتمان اصولگرایی به اعتدال تغییر یافته ؛ انتظار می‌رود تا اصولگرایان با تامل بیشتر در این آفات و آسیب‌ها، راه را برای تحقق سریعتر دولت اسلامی در انتخابات آینده هموار نمایند.
چالش‌ها و علل کندی  درایجاد دولت و جامعه اسلامی از منظر امام خامنه ای
بررسی  بیانات و رهنمودهای مقام معظم رهبری نیز نشان می‌دهد که معظم له تقریباً در تمام سخنرانی‌هایشان به‌ویژه درمواردمرتبط با فرآیندتحقق دولت و جامعه اسلامی ؛به طور جدی بر این موضوع تاکید داشته و مردم ومسئولان و در کمال تواضع و فروتنی، خودشان را به داشتن تقوای الهی متذکر می‌شوند، ایشان در یکی از سخنرانی‌هایشان، ضمن اشاره به نقش تقوا در رفع سختی‌ها، دشواری‌ها و شداید زندگی می‌فرمایند: «امروز ملت های مسلمان در مقابل زورگویی قدرت های جهانی حرفی برای گفتن ندارند، نه علم لازمی، نه فناوری پیشرفته‌ای، نه در زمینه‌های گوناگون سیاسی مهارتی. چرا؟ چرا ما عقب ماندیم؟ چون تقوا را از دست دادیم، این همان شدت هایی است که با تقوا بر طرف می شود.»
البته رهبر فرزانه انقلاب اسلامی مُنکر دستاوردهای معنوی و ارزش های اسلامی موجود در جامعه و دولت موجود نمی‌شوند، اما درجه و جایگاه آن را در حد مورد انتظار از انقلاب اسلامی نمی دانند و لذا در یکی از سخنرانی‌هایشان می فرمایند: «امروز دولت ما، یعنی مسئولان قوه مجریه، قوه قضائیه، قوه مقننه، که مجموع اینها دولت اسلامی است، سهم از حقایق اسلامی و ارزش های اسلامی را دارد، اما کافی نیست، اولش خود من.»
به همین دلیل ایشان یادآور می‌شوند که به هیچ ‌وجه نباید به این مقدار بسنده کرد و لذا به منظور جلوگیری از گرفتار شدن در دام آفت هایِ نگاه نادرست به وضعیت موجود، در یکی دیگر از رهنمودهایشان می‌فرمایند: «یکی از آفت های ما این است که تصور کنیم این مقدار که پیشرفت کردیم، نتایج نهایی است، همین‌جا توقف کنیم، آفت دیگر این است که تصور کنیم چون تا این دوره و در این مدت به هدف های نهایی نرسیدیم، پس چراغ امید را در دل خودمان خاموش کنیم، فکر کنیم دیگر دسترسی نخواهیم داشت.» و راه برون رفت از این دام خطرناکرا اینگونه بیان می‌دارند: «راهی که خداوند متعال و اسلام به ما می‌آموزد، این است: [فَلِذلِک فَادعُ و اَستقم کَما اُمرت ولا َّتتبِع اَهوائَهُم] راهی را که شناختید، با دقت پیش بروید، قدم ها را محکم و استوار بردارید و استقامت به خرج دهید، اگر استقامت به خرج دادیم، آنوقت به اهداف عالی اسلام خواهیم رسید.»
معظم له در پاسخ به سوأل کسانی که علت کندی یا تأخیر در مسیر حرکت به سوی دولت سازی اسلامی را جویا می‌شوند، این چنین بیان می‌فرمایند: «بعضی‌ها می‌گویند، شما بعد از 37 سال می‌خواهید دولت اسلامی تشکیل دهید.
نه؛ تلاش و اقدام برای تشکیل دولت اسلامی از روز اول شروع شده است، منتها افت و خیز داشته، در جاهایی موفق بودیم، در برهه‌ای موفق نبودیم، بعضی از ماها وسط راه پایمان لغزید، بعضی از ماها در اصل هدف مردود شدیم، بعضی از ماها نتوانستیم خود را نگه داریم، دلبسته به رفتارهای طاغوتی شدیم.»
ولی امر مسلمین در نهایت بار دیگر برای رهایی از آفت ها، موانع وسختی‌های کار امت اسلامی را مورد خطاب قرار داده و می‌فرمایند: «امت اسلامی هم اگر با تقوا بود، مشکلات در برابر او زانو می‌زنند، او در برابر مشکلات زانو نمی‌زند. به این جمله امیرالمومنین(ع) توجه کنید؛ «من اَخذ بِالتّقوی عَزَبتَ عَنه الشَدائد بَعدَ دُنوِّها؛اگر فردی و من عرض
می کنم اگر ملتی، تقوا را برای خودش جاده‌ عمل قرارداد، و متقی شد، شداید زندگی اگر نزدیک او هم باشد، از او دور خواهد شد.»  
به این ترتیب؛ از نظر ولایت، مهم ترین آفت هایی که می‌توانند مانع از تحول معنوی و دستیابی به ایجاد دولت و جامعه اسلامی و در نهایت شکل گرفتن تمدن اسلامی شوند، عبارتند از:
1-    نادیده انگاشتن ضرورت برخورداری مردم و مسئولان از تقوای فردی و اجتماعی در ابعاد مختلف
2-    فراموش کردن نقش پیشروندگی و قانع شدن به وضع موجود و به عبارت دیگر نهایی دانستن کار
3-    ناامید شدن از دست یافتن به وضع مطلوب و دست کشیدن از ادامه تلاش ها برای رسیدن به هدف نهایی
4-    لغزش برخی از افراد در ادامه مسیر و فراموش کردن هدف اصلی و نیز بازگشت به رفتارهای طاغوتی
بی‌شک گستردگی، پیجیدگی و تنوع موضوعات کاری در مسیر فرآیند، سختی کار را مضاعف خواهد کرد و لذا بررسی دقیق و ریشه‌یابی علل بروز این آفت ها می‌تواند، در حل مشکلات و رفع موانع و نیز پیشگیری از تشدید چالش های موجود، موثر واقع شود، به همین دلیل در تکمیل مطالب مورد اشاره و با عنایت به فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی، چنانچه قرار باشد به ریشه‌ها و علل کندی کار نیز پرداخته شود، باید از نکات ذیل به عنوان مهمترین دلایل بروز مشکلات و ناهنجاریهای موجود نام برد:
1-    کمرنگ بودن نقش حوزه‌های علمیه و طلاب در ارائه مبانی نظری و علمی و آموزشی و عدم ارائه تصویر روشن و صریح از چهره و مفهوم دولت و کشور اسلامی در سطح جامعه
2-    عدم خودباوری و کم توجهی دانشگاهها و سایر مراکز علمی و آموزشی، برای تولید علم بومی مبتنی بر اصول و ارزش های واقعی اسلامی و همچنین تربیت نیروهای طراز دولت و جامعه اسلامی
3-    کم کاری بخش فرهنگی کشور به ویژه صداوسیما وسایر رسانه‌ها، برای اطلاع رسانی و ظرفیت سازی فکری و فرهنگی و ایجاد آمادگی لازم درجامعه، در جهت شکل گرفتن دولت و جامعه اسلامی
4-    کوتاهی برخی از نخبگان وافراد اثرگذار جامعه ازجمله؛ اساتیددانشگاهها، معلمین، نویسندگان وشعرا که مسئولیت مستقیم و غیر مستقیم تربیت جامعه را برعهده دارند وهمچنین هنرمندان وحتی ورزشکاران که از ایفای نقش واقعی خود به عنوان الگوهای اجتماعی غفلت کرده‌اند.
5-    ناکافی بودن اقدامات صورت گرفته در کشور برای الگوسازی بومی (در ابعاد مختلف فردی، ساختاری و سازمانی) مبتنی بر اصول و ارزش های اسلامی و معرفی و تعمیم آن در سطح کشور
6-    عدم همراهی بخش هایی از جامعه (اعم از مردم و مسئولان) که گرفتار دنیا طلبی و زندگی تجملاتی شده و منافع فردی را بر منافع و مصالح جامعه و کشور ترجیح داده‌
7-    پراکندگی کار نهادها و سازمان‌های متولی و علاقه‌مند فرآیند، از جمله؛ مرکز طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یا سپاه و بسیج و در نتیجه انجام کار موازی بدون توجه به ضرورت اصل هم‌افزایی
8-    فقدان اراده لازم در برخی از دولتمردان و همچنین درک و فهم نادرست و ناکافی از سوی برخی از کسانی که می‌بایست به عنوان مجریِ موضوع، مسئولیت را بر عهده می‌گرفتند.
9-    اقدامات افراد و گروه های فرصت طلب، مغرض و ضد انقلاب نفوذی در بدنه دولت اسلامی و سنگ اندازی و مانع تراشی آنها در سطوح و بخشهای مختلف
10-عداوت و کینه‌ورزی بیگانگان که با انجام صدها توطئه خُرد و کلان مانند؛ جنگ تحمیلی، ایجاد اغتشاشات داخلی، ترور و تخریب، فشار اقتصادی و سیاسی و هجمه فرهنگی باعث شدند تا بخش قابل توجهی از ظرفیت ها و توانمندی‌های کشور به جای استفاده در جهت پیشرفت و تعالی کشور، صرف رفع مشکلات ناخواسته شود.
     در پایان می‌توان عدم شایسته سالاری ناشی از برخی از انتخاب های نادرست از سوی مردم و مسئولان و در نتیجه عدم آمادگی جامعه و به تعبیر مقام معظم رهبری «عدم تحمل جامعه» برای ایجاد دولت و کشور اسلامی را عامل اصلی تأخیر در تحقق اهداف اسلامی دانست، برای اثبات این موضوع کافی است که با اتکاء به وجدان خود، میزان آمادگی خویش برای پذیرش قلبی و عملیِ مفهوم واقعی تقوای اسلامی را مورد سنجش قرار داده و به دهها سوأل زمینه ساز مشکل در این زمینه از جمله؛ احتمال امکان رها کردن منافع نامشروع و موقعیت‌های غیر قانونی از سوی برخی از افراد، پاسخ دهیم.
و کلام آخر اینکه؛ فرآیند تحقق اهداف اسلامی به وقت و زمان کافی نیاز دارد و رهبرمعظم انقلاب نیز براین نکته اذعان داشته و می فرمایند: «من سال گذشته عرضکردم؛ فرآیند تحقق هدف های اسلامی،  یک فرآیند طولانی و البته دشواری است، به طورنسبی انسان به آن اهداف نزدیک می‌شود، اماتحقق آنها بسیار طولانی است.»
ایشان در مورد یکی دیگر از اجزای همراستا و مکمل فرآیند، یعنی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نیز می‌فرمایند: «حصول اينكار، زود بازده نيست. ما با توجه به اين نكته، وارد اين قضيه شديم. البته بعضى ازآقايان طرح ها و
پيشنهادهائى برای حصول زود هم مطرح كردند، ايرادى هم ندارد؛ ليكن آنچيزى كه مورد نظرماست، جز در بلند مدت و بايك نگاه خوشبينانه در ميان ‌مدت، به دست نخواهد آمد؛ اين يك كار طولانى است.... سوال مي‌كنند كه چرا قبلاً اينكار
انجام نگرفته، يا چه ضرورتى وجود دارد كه حالا اينكار انجام بگيرد؟ خوب، فاصله‌ زيادى نشده است. براى اين فرآيندی كه به منظور ايجاد و تدوين يك چنين الگوئى حتماً طى خواهدشد، اين سى سال، زمان طولانى‌اى نيست. تجربه‌ها متراكم مي‌شود، معرفت ها انباشته مي‌شود، اوضاع واحوال سياسى اقتضاء مي‌كند؛ بعد به نقاطى مي رسيم كه مجهول بوده است واين ها را ان‌شاءاللَّه معلوم خواهيم كرد. به نظر من دراين مقطع، ظرفيت كشور، يك ظرفيت مناسبى است.»
در نهایت ایشان در اینگونه موارد با نگاه به افق آینده نتایج کار را به این شکل ترسیم می کنند: «مابحث آينده‌ى بلندمدت نظام اسلامى را می‌كنيم. شما در ذهنتان چهل سال بعد را تصويركنيد و ببينيد كه جمهورى اسلا مى درآن سال ها چگونه برتمام دنياى ظلمانى مادّى آن روز پرتو خواهد افكند؛«الم تركيف ضرب اللَّه مثلاً كلمة طيّبة كشجرة طيّبة اصل ها ثابت وفرع ها فی السّماء تؤتى اكل ها كلّ حین باذن ربّها؛
دل مؤمن، به كم تر ازاين پيشرفت قانع نيست؛ «من ساوى يوماه فهو مغبون»؛ امسال ‌مان با سال گذشته نمی‌تواند مثل هم باشد، بايد جلوتر رفته باشيم. پس شما چهل سال ديگر را در نظر بگيريد و ببينيد جمهورى اسلامى  چه هويت درخشانى ايجاد كرده و چه خيمه‌ عظيمى برفراز فكر و ذهن بنی‌آدم در سرتاسر جهان زده است.»
به این ترتیب همانگونه که ولی امر مسلمین، یادآور شده‌اند، نباید از موانع موجود و مسائل و مشکلات پیش‌رو هراسی به خود راه داد، بلکه بر همه مردم و مسئولان دلسوز و خدمتگذار واجب است تا با استقامت و فداکاری لازم، زمینه را برای ایجاد تمدن با شکوه اسلامی و رسیدن به اوج قله‌های پیشرفت و تعالی در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی ایجاد کنند.
                                                                                           والسلام علیکم و رحمه الله

تاريخ درج خبر: 1395/05/05


براي برگشت به صفحه اصلي اخبار، اينجا را كليك كنيد

صفحه اصلي   درباره ما   فضاي شخصي شما   تالار گفتمان   Site in English

تمامی حقوق استفاده از مطالب سایت محفوظ و متعلق به حمیدرضا ترقی میباشد.